محل تبلیغات شما

ماورا طبیعه



 چی فعال کردن انرژی "چی "به معنی بیدار کردن کندالینی نیست بلکه چند درجه پایین تر و بی خطرتر است :

فعال کردن این انرژی به معنی جمع آوری تمام انرژی های بدن در یک نقطه و بعد استفاده آن برای یک منظور خاص است. برخی می گویند که با این انرژی درونی می توان دردها و بیماریها را از بین برد ولی این در همه افراد یکسان اثر نمی کند.  اما به آن معنی نیست که همه افرادی که تای چی انجام می دهند دردشان به طور یکسان کاسته خواهد شد.همچنین در مراحل پیشرفته تر می توان از انرژی چی یا کی برای تکان دادن اشیاء استفاده کرد که به آن " تله کینسیس "هم می گویند.اولین شرط برای شروع این تمرین داشتن حوصله است. زیرا که از همان روز اول نمی توان انرژی را حس کرد یا کنترل کرد. در ابتدا برای اینکه قادر باشید انرژی چی را درون خود حس کنید و آن را به نقاط مختلف بدنتان برسانید باید این برنامه روزانه را تا حدی که توان دارید به مدت یک هفته انجام دهید.هفته اول :۱- حتما روزی ۸ تا ۱۰ لیوان آب خالص بنوشید ( غیر از چای و آب میوه باید ۱۰ لیوان آب نوشیده شود).۲-حتما ساعت خواب خود را تنظیم کنید . هر روز سر ساعت معینی بیدار شوید و سر ساعت معینی هم به خواب بروید و بین ۶ تا ۸ ساعت در روز بخوابید.۳-بدنتان را تمیز نگه دارید. یک بار در اول صبح و یکبار هم در بعد از ظهر دوش بگیرید.۴-روان خود را باید آسوده بگذراید - از هر نوع دعوا پرهیز کنید . جر و بحث نکنید و فریاد نکشید.۵-حتما حتما حتما روزی حداقل ۳۰ دقیقه ورزش تند انجام دهید ( دوچرخه سواری یا دوچرخه ثابت ) اگر قصد پیاده روی دارید باید حتما یکساعت در روز پیاده روی کنید. اگر بیشتر بشود بهتر است.اینها را به مدت یک هفته انجام دهید تا بدن و روحتان برای هفته های آینده آماده باشند  با شروع هفته دوم باید تمرین زیر را به لیست قبلی اضافه کنید. البته در صورتیکه یک یا دو روز به دلایل کاری یا مسافرت قادر نباشید ورزش کنید اشکال زیادی ایجاد نمی کند اما در روزهای بعد باید آن را جبران کنید. یکی از راههای ساده تر برای ورزش مخصوصا داخل خانه این است که با گوش دادن به موسیقی مورد علاقه یا هر موسیقی تند و هیجان انگیزی نرمش کنید و از هر حرکت ۱۰ تا ۲۰ بار انجام دهید. مجبور نیستید ۲۰ بار پشت سر هم یک حرکت را انجام دهید بلکه می توانید آن را تقسیم کنید و پس از هر ۵ بار استراحت کنید یا حرکت جدیدی را امتحان کنید تا بدنتان خسته نشود.هفته دوم :بیرون ریختن احساساتی که درونتان خفه شده است تمرین این هفته است. نفرت یا حسادت یا ترس و عشق - مثلا فردی بود که در رابطه ازدواجش شکست خورده بود و تمام نفرت و حسادتش در طول دوران روی هم جمع شده بود و بدون آگاهی اش کنترل او را به دست گرفته بود.  نکته جالب در مورد حس تنفر و حسادت این است که هر چقدر بیشتر از آن صحبت کنید یا پشت سر کسی غیبت کنید و یا تنفرخود را به شکلهای مختلف نسبت به شخصی نشان دهید - باز به جای اینکه احساس آرامش کنید بیشتر احساس تنفر می کنید.این اصلا کمکی به آسوده کردن روان نمی کند چون احساسان منفی انرژی منفی هم تولید می کنند و به اصطلاح " هاله  اطراف شما " را آلوده می کنند و این آلودگی به صورت امواج سیاهی توسط موجودات نامرئی دیده می شود. آنها از این انرژی منفی در اطراف شما تغذیه می کنند و به طور غیر مستقیم شما را وادار به تولید انرژی منفی بیشتری می کنند. برای همین هر چقدر بیشتر فحش بدهید یا فریاد بزنید احساس خستگی و ناتوانی بیشتری می کنید چون انرژی شما توسط موجودات غیر ارگانیک مصرف شده است و شما مجبورید باز هم فحش بدهید و فریاد بزنید تا احساس آرامش کنید . اما در کمال تعجب هیچ وقت احساس آرامش نمی کنید بلکه مداوم در اضطراب و تشویش هستید.هاله های اطراف بدن در این هفته باید انرژی ناشی از نفرت- حسادت و غرور را نابود کنید و بهترین راه از طریق یادآوری خاطرات است. خاطرات بد و تلخ و خجالت آور را باید به طور کامل از خاطره خود پاک کنید و بپذیرید که آنها بخشی از زندگی بوده اند که دیگر نیستند هر قدر هم که رنج آور باشند.شخصی بود که مداوم برادر خودش را در مرگ پدرشان مقصر می دانست و یا فرد دیگری بود که دوستش را بخاطر از دست دادن شغلش سرزنش می کرد. این خاطرات تلخ به راحتی قابل پاک شدن نیستند چون اثرشان در زندگی شما باقی خواهد بود و هر بار که اتفاقی بیفتد شما را به یاد تجربه تان خواهد انداخت. برای روبه رو شدن با این خاطرات باید شهامت داشته باشید و تقصیر خودتان را هم در این ماجراها ببینید و دیگران را برای شکست مقصر ندانید. وقتی پذیرفتید که شما عاری از گناه و خطا نبوده اید و در حرف زدن و تصمیم گیری خودتان هم اشتباه کرده اید دیگر به اندازه گذشته رنج نخواهید کشید. باید غرور بیجای خود را بشکنید.تمرین هفته دوم :لباس راحت و گشاد بپوشید- چیزهایی که حواستان را ممکن است پرت کند مثل تلویزیون یا رادیو یا چراغ روشن را خاموش کنید. یک یا دو لیوان آب ولرم بنوشید.چهار زانو بنشینید یا دراز بکشید . چشمها را ببندید.۱- نفسهایتان عمیق ولی آرام باشد و بین دم و بازدم به طور مساوی مکث کنید.۲-حالا توجه را به سمت پاها بدهید و با هر نفس که می کشید آنها را شل و ریلکس کنید. بعد از ۵ نفس پاها به طور خودکار آرام خواهند شد.

  این‌ سفر در این زمان می‌تواند تجربیاتی را به روی شما باز کند دراز بکشید و در وضعیت راحتی قرار بگیرید شروع‌ به‌ تنفس‌ عمیق‌ و آرام‌ نمایید :

با تمام‌ وجود تا انتهای‌ انگشتان‌ پا نوک‌ دستانتان‌ تنفس‌ کنید. احساس‌ کنید که‌ با انجام‌ این‌ کار انرژی شما‌ توسعه‌ و انبساط‌ پیدا می‏کند. اجازه‌ دهید آگاهی‏تان‌ نیز توسعه‌ پیدا کند. از آنچه‌ که‌ می‌آید استقبال‌ کنید. قضاوت‌، تجزیه‌ و تحلیل‌ و شک‌ نکنید. بعد از ‌تمرین‌ می‌توانید به این‌ مسائل بپردازید؛ ولی فعلاً از این‌ فرصت‌ فقط‌ برای‌ تجربه‌ و احساس‌ کردن بهره بجویید همچنان‌ احساس‌ ریلکس‌ بودن‌ را داشته‌ باشید، اما یک‌ احساس‌ سنگینی‌ را به‌ آن‌ اضافه‌ کنید. احساس‌ سنگینی‌ بسیار زیادی‌ کنید؛ در کف‌ اتاق‌ فرو بروید. سپس‌ بگذارید احساس‌ سنگینی‌ جای‌ خود را به‌ سبکی‌ فراوان‌ بدهد. سعی کنید شناور بشوید.حالا همزمان‌ با شناور شدن‌، سنگینی‌ را احساس‌ کنید. این‌ راهی‌ برای‌رسیدن‌ به‌ حالت‌ آگاهی‌ دوگانه‌ است‌؛ آگاهی‌ کسی‌ که‌ امروز هستید، کسی‌ که‌ قبلاً بوده‌اید و کسی‌ که‌ خواهید بود. احساس‌ سبکی‌ و سنگینی‌ همزمان‌ را احساس‌ کنید اما بیش‌ از حد بر روی‌ این‌ حالت‌ تمرکز نکنید.سفرمان‌ را به صورت‌ بارقه‌هایی‌ توسعه‌ نیافته‌ از آگاهی‌ خداوندی‌ شروع ‌می‌کنیم‌. زندگی‌ها و وقایع‌ بی‌شماری‌ را پشت‌ سر می‌گذاریم‌ که‌ بعضی از آنها روی‌ این‌ سیاره‌ و  بعضی روی سیارات‌ دیگر واقع‌ شده‌اند تا آنجا بخشی‌ کاملاً آگاه‌ از آگاهی‌ خداوندی‌ بشویم‌. نه‌ تنها در خلق‌ تکامل‌ خودمان‌ بلکه‌ درخلق‌ تقدیر جهانیان‌ شریک‌ می‌شویم‌. سفر ما بخشی‌ است‌ از برنامه‌ریزی‌ الهی‌ به‌ سوی‌ شکفته‌شدن‌. همان طور که‌ یک‌ گیاه‌ به سوی‌ خورشید سرمی‌کشد، ما نیز به‌ جانب‌ شکفتگی‌ پیش‌ می‌رویم‌. حال شروع‌ می‌کنیم‌ به‌ برگشتن‌ از حالت‌ انرژی‌ خالص‌ به‌ سوی‌ وضعیت ‌مادی‌. خود را به صورت‌ انرژی‌ خالص‌ احساس‌ کنید، یعنی‌ همان‌ بارقه‌ توسعه‌نیافته‌ از آگاهی‌ خداوندی‌ که‌ در انتظار تکامل‌، آموختن‌ و رشدکردن‌ به سرمی‌برد.با رفتن‌ به‌ درون‌ جهان‌ مواد معدنی‌ فرود به‌ سوی‌ ماده‌ را احساس‌نمایید. تجسم‌ کنید که‌ یک‌ دانة‌ شن‌ بر روی‌ ساحلی‌ هستید. به‌ این‌ ترتیب‌ هیچ‌ اراده‌ای‌ و هیچ‌ حرکتی‌ از خود‌ ندارید. آب‌ و باد شما را به‌ هر سویی‌ می‌کشاند. گرما و سرما وجود دارد و شما آنها را احساس‌ می‌کنید؛ اما هیچ ‌حس‌ توسعه‌یافته‌ای‌ از‌ احساس‌ ‌گرما و سرما وجود ندارد؛ نمی توانید احساس خوب یا احساس بد داشته باشید؛ بلکه‌ فقط‌ یک‌ حس‌ و آگاهی‌  است‌ که‌ وجود دارد. به عنوان‌ یک‌ دانة‌ شن‌ بر روی‌ ساحل‌ چیزی‌ که‌ مایة‌ نگرانی‌ باشد یا مجبور باشید به‌ آن‌ فکر کنید متصور نیست‌. حتی‌ قادر نیستید صدایی‌ از خود ایجاد نمایید. در این‌ قسمت‌ از تکامل‌ شما آگاهی از نوع احساس فیزیکی را در خود پرورش می‏دهید.آنگاه‌ دوران‏های‌ متعددی‌ می‌گذرند. اکنون‌ آماده‌اید تا در مسیر تکامل‌ گامی‌ پیش‏تر بروید و درمی‌یابید که‌ آماده‌اید تا جزئی‌ از قلمرو گیاهی‌ باشید. تجسم‌ کنید که‌ یک‌ گیاه‌ هستید. هنوز آن‌ احساس‌ فیزیکی‌ را که‌ در ‌ یک‌ جسم‌ و مادة‌ محض‌ در شما به وجود آمده بود را با خود دارید؛ اما حالا در آغاز یک ‌آگاهی‌ روانی‌ هستید: آغاز احساسات‌. به عنوان‌ گیاه‌ چه‌ نوع‌ احساساتی‌ را تجربه‌ می‌کنید؟ به‌ این‌ مرحله‌ از تکامل‌، حرکت‌ نیز افزوده‌ شده‌ است‌ ریشه‌هایی‌ که‌ در زمین‌ فرو می‌روند و بخش‌ روی‌ زمین‌ که‌ خود را به ‌سوی‌ خورشید می‌کشند. اوایل‌ حرکت‌ را احساس‌ کنید. آیا می‌توانید زمانی‌که‌ برگ‏هایتان‌ به‌ هم‌ ساییده‌ می‌شوند صدایی‌ ایجاد نمایید؟دوران‏هایی‌ می‌گذرند و اکنون شما برای‌ یک‌ گام‌ دیگر آماده‌‏اید. این‌ بار به‌ قلمرو حیوانات‌ وارد می‌شوید بر اثر طی‌ مراحل‌ پیشین‌ در قلمروهای‌ ماده و گیاه‌ توانایی‌ها و حواستان‌ رشد پیدا کرده است. همچنین ‌دارای‌ برخی‌ توانایی‌های‌ روانی‌ شده‌اید و باید در این مرحله به توانایی‌های ‌ ذهنی‌ بپردازید. به‌ حیوانی‌ فکر کنید که‌ نوعی‌ نزدیکی‌ یا شباهت‌ با آن‌ احساس‌ می کنید. آن‌ حیوان ‌باشید؛ آن‌ را احساس‌ کنید؛ آن‌ را تجربه‌ کنید. داشتن‌ توانایی‌های‌ فیزیکی‌، روانی‌ و ذهنی‌ توسعه‌ یافتة‌ آن‌ حیوان‌ چگونه‌ است‌؟ اکنون‌ زندگی‌ برای شما ‌چگونه‌ است‌؟ فعالیت‌ و تحرک‌ نیز افزایش‌ می‌یابد. شما با ریشه‌هایی‌ که‌ در زمین‌ فرو می‌روند وابستگی‌ ندارید. می‏توانید جابجا بشوید. می‌توانید راه ‌بروید،حرکت کنید و هر جا که‌ خواستید بایستید. حرکت‌ و آزادی‌ حرکت‌ کردن‌ را تجربه‌ کنید. چگونه‌ احساسی‌ است‌؟ برای‌ بیان‌ حالت‌ خودتان‌ چه‌ نوع‌ صداهایی‌ می‌توانید ایجاد نمایید؟باز هم‌ دوران‏های‌ بیشتری‌ می‌گذرند و حال‌ آمادة‌ گام‌ دیگری‌ در تکامل ‌هستید: وارد شدن‌ به‌ قلمرو انسانی‌. آغاز روح‌ به‌ این‌ سطح‌ تعلق‌ دارد. ما شبیه‌ صورت‌ خدا آفریده‌ شده‌ایم‌. امور‌ ‌ در اختیار ما هستند زیرا ما روح‌ داریم‌ و نیز  توانایی‌های‌ فیزیکی‌، روانی‌ و ذهنی‌ بسیار وسیع تر و رشدیافته‌تری‌ داریم‌. راه‌ رفتن‌، دویدن‌، بالا رفتن‌، شنا کردن‌، سواری‌ گرفتن‌ از حیوانات‌، ساختن‌ و درست‌ کردن‌ قایق‌ و سرانجام‌ به عنوان ‌انسان‌، اتومبیل‌، قطار و هواپیما می‌سازیم‌.یک‌ انسان‌ غارنشین‌ بشوید.آغاز هشیاری‌ روحی‌ را احساس‌ کنید. آگاهی چگونگی خود را به چه صورت به شما می‏نمایاند؟ افزایش‌ توانایی‌های ‌فیزیکی‌، روانی‌ و ذهنی‌ خود را احساس‌ کنید. رشد جدید خود را احساس‌ کنید، افزایش‌ تحرک‌ را چگونه‌ تجربه‌ می‌کنید؟ توانایی‌ شما در ابراز احساستان‌ از طریق‌ صدا چگونه‌ است‌؟زندگی‌ می‌گذرد. به‌ زندگی‌ در دورانی‌ بین‌ 1400 تا1700 پس از میلاد بروید. توانایی‌های‌ فیزیکی تان‌ به چه اندازه افزایش‌ یافته‌اند؟ احساساتتان‌ چقدررشد یافته‌اند؟ چه‌ قابلیت‌های‌ ذهنی‌ جدیدی‌ دارید؟ آگاهی‌ روحی‏تان ‌چقدر توسعه‌ یافته‌ است‌؟ چه‌ نوع‌ تحرکی‌ دارید؟ توانایی‌ بیان‌ و ابراز احساس‌ از طریق‌ ایجاد صدا چقدر در شما رشد پیدا کرده‌ است‌؟ آیا در صداهایی‌ که‌ ایجاد می‌کنید موسیقی‌ نیز وجود دارد؟زمان‌ می‌گذرد و به‌ دوران‌ کنونی‌ می‌رسیم‌. همانی‌ باشید که‌ اکنون ‌هستید. خود واقعی‌ کنونی‌تان‌ را واقعاً تجربه‌ کنید؛ افزایش‌ آگاهی‌  در سطح‌ فیزیکی‌ را احساس‌ کنید. اکنون‌ چه‌ قابلیت‌های‌ فیزیکی‌ دارید؟ از لحاظ ‌روانی‌ چه‌ تغییری‌ کرده‌اید؟ از نظر ذهنی‌ چطور؟ از لحاظ‌ روحی‌؟ قدرت ‌تحرکتان‌ چقدر افزایش‌ یافته‌ ‌؟ توانایی‌ ابراز احساس‌ از طریق‌ صدا چقدر در شما زیاد شده‌ است‌؟زمان‌ می‌گذرد و یک‌ جهش‌ تکاملی‌ را طی‌ می‌کنید و شما یک‌ فوق‌ بشر و ابرانسان‌ می‌شوید. بدن‌ قوی‏تر و سالم‏تر خود را احساس‌ کنید.احساس‌ کنید که‌ نیروی‌ ذهنی‌ و روانی‌ و روحی‌  شما تا چه اندازه توسعه‌یافته‌تر و پالایش‌ یافته‌تر شده است‌؟ همچنین‌ توسعة‌ آگاهی‌ را احساس‌ کنید، به‌گونه‌ای‌ که‌  اکنون چیزهای‌ بسیار زیادی‌ برای‌ شما روشن‌ هستند که‌ پیش‌ از این‌ نمی‌دانستید. چیزهایی‌ که‌ پیش‌ از این‌ فراتر از قدرت‌ بینایی‌ و شنوایی‌ شما بودند، اکنون‌ در اختیارتان‌ قرار دارند. حال‌ زندگی‌ چگونه‌ است‌؟ در این‌ شرایط‌ چگونه‌ با صدا خود را ابراز می‌نمایید؟سپس‌ در زمان‌ پیش‌ بروید تا ‌ یک‌ موجود کاملاً رشد یافته‌ بشوید. اگر خودتان‌ نخواهید که‌ دوباره‌ متولد شوید و در جسم‌ جدیدی‌ حلول‌نمایید، مجبور نیستید. شما محدود به‌ زمان‌ یا مکان‌ نیستید- کاملاً شکفته ‌شده‌اید و با قدرت‌ خداوندی‌، شریک‌ خالق‌ در خلقت‌ هستید؟ شاید بتوان‌ شما را مانند خدا یا خداگونه‌ نامید. این‌ چگونه‌ احساسی‌ است‌؟ قدرت‌ تحرک‌ شما تا آن‌ نقطه‌ افزایش‌ یافته‌ است‌ که‌ کافی‌ است‌ فکر کنید می‌خواهید کجا باشید تا در آن‌ محل‌ حاضر شوید. توانایی‌ شما در ابرازاحساس‌ و ابراز وجود تا به آن جا پیشرفت‌ کرده‌است‌ که‌ می‌توانید افکارتان‌ را به‌ هر کجا که بخواهید بفرستید؛ فقط‌ با انرژی‌. برای‌ ایجاد صدا نیازی‌ به‌ داشتن‌ بدن‌ ندارید. حالا با نیروی‌ خدایی‌ به‌ خانه‌ بازگشته‌اید. پس‌ از پشت‌ سرگذاشتن‌ دوره‌های‌ بسیار طولانی‌ که‌ از آنان‌ بارقة‌ خام‌ آگاهی‌ خداوندی ‌شروع‌ شد به‌ خانه‌ بازگشته اید. چند لحظه‌ای‌ برروی‌ آن‌ تمرکز نمایید. از آن‌ انرژی‌ شکفته‌ شده‌ هر چه‌ که‌ می‌توانید با خود به‌ زندگی‌ حاضر بیاورید.عضلاتتان‌ را بکشید و راحت‌ باشید و برای‌ چند دقیقه‌ احساسات‌ و افکارتان‌ را  بررسی‌ نمایید.مراقبه سجده ( اشو )این مراقبه حل شدن و یکی شدن با انرژی کیهانی است. بهترین زمان برای این مراقبه شبها قبل از خواب است و باید بلافاصله بعد از انجام آن به خواب بروید. اگر میل دارید تا آن را صبحها انجام دهید لازم است بعد از اتمام مراقبه مدت پانزده دقیقه بخوابید. بنابراین یک ساعت را تنظیم کنید تا بعد از یکربع شما را بیدار کند.دستور:روی زمین یا در رختخواب خود بنشینید. هردو دست خود را به آسمان بلند کنید. دستها باید تا حد ممکن بالا نگه داشته شوند. اجازه دهید تا انرژی کیهانی در دستهای شما جریان پیدا کند. وقتی جریان انرژی در دستها برقرار می‌شود، دستها شروع به لرزیدن می‌کنند. اجازه بدهید تا لرزش اتفاق بیفتد. احساس کنید دستهای شما همانند شاخه‌های درختان در معرض جریان باد قرار گرفته است و این باد است که آنها را می‌لرزاند. ممکن است بعد از مدتی تمام بدن شروع به لرزیدن کند. بگذارید هرچه که می‌خواهد، اتفاق بیفتد. در این حال و احساس، شما حضور بین زمین و آسمان، یین و ینگ، مرد و زن و بالا و پایین را حس می‌کنید. اجازه دهید تا در این حس زیبا و حال عجیب غرق شوید. خود را شناور کنید و فقط لذت ببرید. با هستی یکی شوید. یکی دو دقیقه بعد از این قسمت، پیشانی و کف هردو دست خود را روی زمین بگذارید و سجده کنید. در این زمان شما بمانند حاملی برای هدایت انرژی کیهانی به سوی زمین عمل می‌کنید. اجازه دهید آنچه از بالا دریافت کردید به زمین برود. بعد از مدتی دوباره به بالا برگردید و دستهای خود را به آسمان بلند کنید. بالا آمدن و سجده کردن باید برای هفت بار انجام شود. مدت کل این بخش پانزده دقیقه است. اگر تعداد دفعات سجده کمتر از هفت بار باشد باعث می‌شود تا نتوانید بخوابید و شما را بی‌قرار می‌کند. بعد از اتمام این قسمت به خواب بروید. انرژی ناشی از این مراقبه تمام بدن شما  را احاطه می‌کند. صبح که از خواب بیدار می‌شوید به خوبی آن را احساس می‌کنید. وقتی این مراقبه در شب انجام می‌شود، روز بعدی روزی متفاوت است.


چشم سوم هر یک از چاکراها از لحاظ فیزیکی و متافیزیکی با بخش‌های مختلف و عملکردهای متفاوتی از وجود انسان در ارتباط هستند :

 به عبارت دقیق‌تر، هر یک از چاکراهای اصلی با ساختار و عملکرد تمام کالبدهای هفت‌گانه انسان در ارتباط است. چشم سوم نیز با آناتومی و فیزیولوژیِ جسم و پاراآناتومی و پارافیزیولوژیِ روان و روح در ارتباط است. ارتباط آجنا با جسم فیزیکی را از نظر اهمیت می‌توان به سه بخش تقسیم نمود: اول غدد درون‌ریز، دوم سیستم عصبی، سوم سایر ارگان‌ها. در بخش اول، چشم دل به‌طور مشخص با غده‌ی پینه‌آل و غده‌ی هیپوفیز در ارتباط است. در بخش دوم با سیستم عصبی مرکزی و به‌طور دقیق با مغز و بخش گردنی نخاع ارتباط دارد. حواس پنج‌گانه نیز با آجنا مرتبط است. در بخش سوم می‌توان از چشم‌ها، گوش‌ها، بینی و سینوسهای پیشانی، گونه و بینی نام برد. برخی اعتقاد دارند که چشم سوم با سیستم ایمنی نیز در ارتباط است. عده‌ای دیگر معتقدند که سیستم ایمنی به چاکرای شماره‌ی یک مربوط می‌شود. به یاد داشته باشید که اعصاب و غدد درون‌ریز از مهم‌ترین بخش‌های جسم فیزیکی می‌باشند، چون تمام عملکردهای فیزیکی از بُعد مادی در نهایت به این دو بخش برمی‌گردد، در اصل این دو بخش رهبر و مسؤول کنترل و هدایت تمام اعمال فیزیکی در جسم می‌باشند. تمام فعل و انفعالات فیزیکی توسط اعصاب و غدد درون‌ریز تنظیم می‌شوند. این دو بخش مکمل یکدیگر می‌باشند.همانطور که گفتیم در سطح آناتومیک وفیزیولوژیک هر چاکرا با قسمتی از سیستم عصبی و غدد درون‌ریز در ارتباط است. هرچند که چـاکراها به تناسب محل قـرار گـرفتن‌شان با بخش‌های مختلفی از جسم فیزیـکی در ارتباطـند، ولـی ارتباطشان با غدد درون‌ریز بسیار حایز اهمیت است. به‌طوری که بین چاکراها و غدد درون‌ریز ارتباطات و تأثیرات متقابل وجود دارد. به عبارت دیگر هر چاکرا دارای یک معادل فیزیکی مشخص در کالبد فیزیکی است. معادل فیزیکی چاکرای آجنا غده‌ی پینه‎آل (غده‌ی صنوبری) است. البته برخی اعتقاد دارند که معادل این چاکرا غده‌ی هیپوفیز است و غده‌ی پینه‎آل را به چاکرای شماره‌ی هفت ارتباط می‎دهند. از آنجا که چشم سوم به وسیله‌ی عنصر نور کنترل می‎شود و با توجه به ساختار و عملکرد غده‌ی پینه‎آل به نظر می‎رسد که چشم سوم در ارتباط با این غده باشد.غده‌ی پینه‎آل برای بیش از دو هزار سال موضوع مطالعات فلسفی بوده است. هم‌چنین پزشکان و دانشمندان تا مدت‌ها درباره‌ی عملکرد دقیق آن سردرگم بوده‎اند. به هرحال امروزه آخرین مطالعات پزشکی نشان می‎دهد که غده‌ی پینه‎آل در توانایی‌های روحی انسان نقش مهمی دارد. از بین ارگان‌های بدنِ انسان هیچ ارگان دیگری به اندازه‌ی غده‎ی پینه‎آل در جهت تکامل دچار تغییر و تحول نشده است. تحقیقاتی که روی فسیل‎های به جا مانده از اعصار گذشته انجام شده، نشان داده است که غده‌ی پینه‎آل مانند یک چشم فیزیکی سوم عمل می‎کرده، که به نور و تاریکی حساس بوده است. این واقعیت درباره‌ی گونه‎های منقرض شده‎ای مانند برونتوساراس» و سایر مهره‎داران دوزیست ابتدایی اثبات شده است. حتی امروزه در حیوانات پست‌تر مانند قورباغه، غده‌ی پینه‎آل، نور را حس می‎کند. در جریان تکامل گونه‎ها از خزندگان تا پرندگان، حیوانات و سرانجام انسان، سلول‌های حس‎گر غده‌ی پینه‎آل، به وسیله سلول‌های دیگر جایگزین شده‎اند و در تکامل یافته‎ترین مهره‎داران مانند انسان دیگر اثری از سلول‌های گیرنده‌ی نور در غده‌ی پینه‎آل به جا نمانده است.در داران غده‌ی پینه‎آل تقریباً در وسط مغز قرار گرفته است. این غده به رنگ سفید و به شکل میوه‌ی کاج است. در انسان این غده به نسبت بلندتر است و حدود 100 میلی‎گرم وزن دارد. بعد از بلوغ، این غده با فرآیند رسوب کلسیم سفت می‎شود اما عملکرد آن تغییری نمی‎کند. سال‌ها پیش دانشمندان کشف کرده‎اند که در پسران جوان دچار تومورهای اطراف غده‌ی پینه‎آل، رشد زودرس اندامهای تناسلی روی می‎دهد، درحالی‌که در پسران دچار تومورهای غده‌ی پینه‎آل، تکامل صفات ثانویه جنسی به تأخیر می‎افتد. علت این است که تومورهای اطراف غده‌ی پینه‎آل عملکرد آن را مهار می‎کنند. درحالی‌که وقتی خود غده دچار تومور شده است، فعالیت آن بیشتر از حد عادی است و بنابراین رشد جنسی را به تأخیر می‎اندازد.یکی از فیزیولوژیست‎های مشهور در آزمایشگاه نشان داده است که غده‌ی پینه‎آل یک ساعت بیولوژیک حساس است که با استفاده از ریتم روزانه‌ی انرژی عصبی، ترشح غدد درون‌ریز را تحریک می‎کند. این فعالیت عصبی تحریک کننده توسط نور ایجاد می‎شود. او هم‌چنین کشف کرده است که غده‌ی پینه‎آل هورمون ملاتونین تولید می‎کند، این هورمون در هیچ ارگان فیزیکی دیگری تولید نمی‎شود. ملاتونین علاوه بر تأثیراتش بر رنگدانه ملانین در پوست، در ن باعث کاهش اندازه تخمدان‌ها و افزایش مدت سیکل قاعدگی ماهانه می‎شود. به‎طور کلی این هورمون عملکرد جنسی انسان را کاهش می‎دهد.غده‌ی پینه‎آل فقط در هنگام تاریکی، هورمون ملاتونین تولید می‎کند، پس از گذشت شش ساعت از تاریکی اندازه‌ی غده‌ی پینه‎آل افزایش می‎یابد و برای تولید ملاتونین فعال می‎شود. وقتی روشنایی دوباره پدیدار می‎شود تولید ملاتونین کاهش می‎یابد. این پدیده، مشابه عملکرد غده‌ی هیپوفیز است که هورمون آدرنوکورتیکوتروپ را بین ساعت سه تا شش صبح تولید می‎کند. این هورمون فعال کننده‌ی غدد آدرنال (فوق کلیوی) است. غده‌ی پینه‎آل که در دنیای مدرن، عملکرد خود را به عنوان یک ارگان حس‎گر نور از دست داده است، با دریافت نور توسط چشم‌ها کنترل می‎شود، به این ترتیب که چشم‌ها بر سیستم عصبی سمپاتیک تأثیر گذاشته، سیستم سمپاتیک هم به نوبه‌ی خود غده‌ی پینه‎آل را فعال یا غیرفعال می‎کند. غده‌ی پینه‎آل هورمون دیگری به نام اسکوروتونین هم تولید می‎کند. این هورمون در هنگام روشنایی تولید می‎شود. در شرایط روشنایی پایدار غده‌ی پینه‎آل تولید ملاتونین را متوقف می‎کند و به‌طور مداوم به تولید مقادیر بالای اسکوروتونین می‎پردازد. از سوی دیگر در تاریکی پایدار تولید اسکوروتونین ادامه می‎یابد. تولید این هورمون هنگام روز در بالاترین حد و هنگام شب در پایین‎ترین حد است، حتی اگر محیط به‌طور مداوم تاریک باشد. هم‌چنین مشخص شده است که برداشتن چشم‌ها یا قطع کردن سیستم سمپاتیک موش‎ها اثری مشابه قرار دادن آنها در تاریکی مداوم دارد. به هر حال در این شرایط ریتم روزانه‌ی تولید اسکوروتونین به‌طور طبیعی ادامه پیدا می‎کند.چرخه روزانه‌ی روشنایی، در چرخه‎های فعالیت غدد بسیاری از حیوانات پست‎تر نیز نقش مهمی دارد. افزایش نور خورشید در فصل بهار باعث رشد غدد جنسی و آغاز چرخه‌ی تولید مثل و جفت‎گیری در بسیاری از پرندگان و دارانی که تولید مثل سالانه دارند، می‎شود. چرخه‌ی روزانه‌ی روشنایی و تاریکی با انواع ریتم‌های روزانه‌ی داران مانند چرخه‌ی ترشح هورمون‌های جنسیِ غدد فوق کلیوی هم‌زمانی دارد.در قورباغه‎ها غده‌ی پینه‎آل ارگانی است که از سلول‌های ویژه چشم تشکیل یافته، این چشم سوم در قورباغه‎ها یک ارگان حس‎گر نور است. در استرالیا گونه‎ای از مار وجود دارد که نحوه‌ی قرار گیری فلس‌های روی سر او نشان دهنده‌ی یک چشم سوم است. با برداشتن فلس‌ها می‎توان یک چشم فیزیکی کامل را مشاهده کرد. هم‌چنین تحقیقات اولیه روی غده‌ی پینه‎آل نشان داده است که سلول‌های این غده ذاتاً سلول‌های چشمی بوده‎اند، با تکامل بشر چشم سوم عملکرد خود را به عنوان یک چشم فیزیکی از دست داده، مغز اطراف آن را فراگرفته و آنچه ما اکنون غده‌ی پینه‎آل می‎نامیم، بر جای مانده است.انسان اولیه از لحاظ عقلانی پیشرفته نبوده، حیات او عمدتاً به غریزه و شهود وابسته بوده است، که هر دو از طریق چاکرای آجنا عمل می‎کنند. چاکرای آجنا با غده‌ی پینه‎آل و این غده با سیستم عصبی سمپاتیک در ارتباط است. اکثر اعمال انسان اولیه را سیستم عصبی سمپاتیک کنترل می‎کرده، زیرا سیستم عصبی مرکزی انسانِ اولیه (مغز و نخاع) به حد کافی تکامل یافته نبوده است. بنابراین زندگی انسان اولیه و عملکرد سیستم عصبی سمپاتیک او به‌طور عمده به تکانه‌های کالبد اختری وابسته بوده است. با تکامل بشر، سیستم عصبی سمپاتیک مهار شده و سیستم عصبی مرکزی به میزان قابل توجهی تکامل پیدا کرده است. به این ترتیب کالبد اختری نیز مهار شده، هر چند هنوز با ارسال پیام به پایانه فیزیکیِ چاکرای آجنا یعنی غده‌ی پینه‎آل در مغز به فعالیت خود ادامه می‎دهد. انسان امروزی با این مغز تکامل یافته می‎تواند از دانش اختری سود ببرد. از آنجا که در انسان مدرن فرآیندهای عقلانی و فعالیت سیستم عصبی مرکزی غالب شده‎اند، فعالیت معنوی انسان دچار مشکل و نقصان شده است.دانش کسب شده در سطوح فرامادی در مغز اختری یا ذهن پدیدار می‎شود و از طریق کالبد اختری به مغز فیزیکی می‎رسد. غده‌ی پینه‎آل با چاکرای آجنا ارتباط دارد وآجنا نیز به نوبه‌ی خود با کالبد ذهنی در ارتباط است. غده‌ی پینه‎آل به عنوان یک ارگان فیزیکی انتقال دهنده‌ی افکار از یک مغز به مغز دیگر یا از سطح بالاتر به مغز فیزیکی عمل می‎کند. اما انسان اغلب از ماهیت این دانش یا نحوه‌ی ارتباط با آن آگاهی ندارد، زیرا اکثر مردم از سطوح بالاتر، آگاهی ندارند و توانایی‌های معنوی آنها درگیر تکانه‎ها و فرآیندهای ذهنی است. بسیاری از مردم نسبت به فرآیندهای سطح بالا حساسند، اما عدم آگاهی آنها ناشی از فقدان ارتباط با سیستم عصبی سمپاتیک است. ممکن است فردی در سطح اختری آگاه و فعال باشد، اما به علت عدم ارتباط بین سیستم‎های فیزیکی و اختری در آگاهی او وقفه وجود داشته باشد. هر چقدر که آگاهی در سطح اختری زنده و فعال باشد، نمی‎تواند خاطره‌ی تجربیات آگاهی برتر را به مغز فیزیکی انتقال دهد، مگر این‌که ارتباط‎های مذکور فعال باشند.

مانیتیزم قوه ایست که هنوز اسرار آن کشف نشده در اطراف ما یافت میشود و تاثیر می کند به انسان و حیوان و حتی به نباتات اثراتی مشابه با تاثیری که آهن رباو فولاد وغیره :

معهذا در ازمنه قدیمه در تحت نامهای دیگری معروف بوده ۰ کتب مقدسه هند و امثال متعدده در این موضوع دارد ۰ بواسطه این قوه از نگاه وتکلم و حرکات دست و بعضی حرکات دیگر مرضائی معالجه شده اند که امروز آن را پاس (یا حرکات دست ) می نامیم در احادیث قدیمه چینیان حکایتی از معجزات ظاهره از مقدسین دیانت بودائی و (کنفوسیوس) نقل شده ۰ و همچنین در کتب دینی کلدانیان امتحاناتی از معالجه مانیتیزمی ذکر گشته و نیز از کتب مقدسه میتوان استخراج امثال متعددی را نمود در موضوع بروزات این قوه در ابنیه خرابه مصر در هر موقع دستجاتی از مانیتیزم کنندگان (مانیتیزرها) دیده می شوند که مشغول عملیاتی در روی این قوه هستند. خلاصه در هر نقطه که از مساعی و جدیت بشری اثراتی مانده ۰ منجمله از گل ها از یونانیها و مکزیکیها” اخباری می یا بیم تصدق بر این که قوه مانیتیزم در هر زمانی بقسم غیر قابل محوی در میان آنها وجود داشته .(ژزف بالسمو – موسوم به کنت دوکا کلیسترو ) یک قرن ونیم قبل در وجود این شخص مانیتیزر آثار وبروزاتی می بینیم که از حقایق و تاثیرات غیر قابل انکاری از این قوه از خویش ظاهر ساخته و ما یکی از بروزات و عملیات او را برای نمونه بعرض قارئین محترم و محترمه می رسانیم : در مجلسی که عده زیادی حضور داشته اند ،طفل یکی از حضار را صدا زد و وی را به نزدیک میزی برد که تنگ آب خالص در روی آن و در پشت تنگ چند شمعی مشتعل بود ۰ بچه را به زانو نشانیده و در اطراف او مشغول خواندن عزائمی گشت ۰ و دستش را بالای سر طفل قرار داده و بعد هر دو بذکر مناجاتی برای موفقیت در آرزوی خویش پرداختند. کنت به طفل خطاب کرده گفت نگاه کن به تنگ ببین چه می بینی ؟ بچه ملاحظه کرده فریاد کرد باغی را می بینم ۰ آنگاه کنت با اطمینان به موفقیت خود از درگاه الهی در خواست ظاهر شدن ملکی را نمود ۰ طفل اظهار کرد که من چیز سفیدی را میبینم ۰ و با مسرتی فریاد برآورد که طفلی را مثل خود می بینم که صورتی ملائکه مانند دارد۰ آنگاه شرح کاملی ازآنچه که می دید بیان می نمود که کاملا شبیه با تصویر ملائکه بود.این اظهارات طفل کنت را مسرور و آنرا دلیل موهبت الهی در وصول به مقصود دانستند در این موقع پدر طفل خواست به استعانت این تنگ و مناظره مشهوده آن بداند که در آن موقع دختر ارشدش چه می کند ۰ کنت مجدداً طفل را در تحت تاثیر دستهایش قرار داده و طفل هم در اثر مانیتیزم اظهار داشت که خواهر ارشدش در این موقع در خانه ای که محل سکنای آنها بوده از پله های اطاق سرازیر شده و یکی از برادرانش را در حیاط در آغوش گرفته است در صورتی که این برادر تا کنون چندین فرسخ از خواهرس دور بوده است واین قضیه بنظر حضار وقوع و صحت آن غیر ممکن آمد کنت کا کلیستر و بدون اینکه تردید حضار خاطر او را مشوب سازد نصیحت کرد که برای تصدیق صحت قضیه یکی از حضار را به خانه  ان شخص اعزام دارند ۰ و آنهاهم برای فهم قضیه یکی از حضار را اعزام و در نتیجه معلوم شد که جوانی را که خواهرش در آغوش گرفته است ۰ برادری است که از ممالک خارجه در آن موقع وارد شده است. لذا تهنیت هائی از حضار به کنت ابلاغ و مشارالیه هم مشغول عملیات دیگری جهت خیره کردن انظار حضار گردید.مانیه تیزم حیوانی :درباب مانیتیزم حیوانی مجموعه آثار و علائمی است که در شخص تولید خواب سمنامبولی  می نماید و آنرا به سه دوره تقسیم کرده اند :حالت کرخی (کاتالپسی )حالت صرعی یا( لتارژی) و رونده خواب یا (سمنامبولیسم )۰ و این طبقه بندی است که (دکتر لوئی و شارکو ) باسرار مانیتیزم حیوانی قائل شده اند . کاتالپسی:یا حالت کرخی – بقول شاگردان شارکو اولین بروز مانیتیزم است و طریق وصول به آن این است که سوژه نگاهش را به شیء درخشانی خیره نماید یا بواسطه اهتزاز یک صدای رسائی. و یا بواسطه شعاع نور الکتریک و یا بوسیله پرژکتور که در تاریکی جلب نگاه شخص را نماید حاصل می گردد ۰وبزودی سوژه بحالت کرخ در می آید و اعضای او متحجر گشته و چشمانش باز مانده و در این حالت هیچ احساس خستگی نکرده و به هر شکلی او را در می آورند متاثر نمی گردد حتی می توانند بدن او را سوزن زده  و محلی را بسوزانند. وسوژه کرخ شده در دست عامل یک آلت بلا اراده حقیقی است و برای بیدار کردنش فقط کافی است که عامل دمی به چشمانش بدهد.لتارژی یا حالت صرع: رویهم رفته با حالت کرخی فرق دارد. شخصی که بحالت صرعی در  می آید. چشمانش بسته یا نیم بسته است حلقه هادر بالایو در داخل در خلجانند و بنظر می آید که بخواب عمیقی فرو رفته و اعضایش ساکن و بی حسند بنحویکه بدون خوف می توانند آنرا بسوزانند و بکنند وبرای اینکه بخواهند شخصی را از حالت کرخی به حالت صرعی درآورند مکفی است که چشمان باز او را بسته و پلکانش را بهم نهند. سمنامبول- حالتی است که شخص کاملا در تحت اختیار مانیتیزم کننده واقع میشود و دفعتاً باین حالت در می آید. برای حصول حالت سمنامبولی اضافه بر اجرای عملیات فوق با تلقین هم حاصل میگردد. در حالت سمنامبولی قوه عضله شخص بطور قابل ملاحظه نمو میکند۰ و هر شخص قوی که در حالت سمنامبولی است قادر به مخالفت باجرای احکامات صادره که باو داده میشود نیست وبزودی در تحت اراده یک وجود ضعیفی منکوب و مغلوب میگردد. در حالت سمنامبولی قوای باصره و سامعه و شامه یک حالت حساسیت فوق العاده پیدا می کند. شخصی ساکن (من پلیه ) دختری داشت که امتحانات حیرت انگیزی از بینائی خود در حالت خواب سمنامبولی می داد. چنانچه در پاریس در مقابل عده ای از حضار نمایش داد که مورد تصدیق عموم گشت. چه با چشمان بسته که پارچه ضخیمی روی اورا گرفته بود میخواند و بازی ورق میکرد بدون اینکه اشتباه کند.مقصد مانیه تیزم تنها مقصود از معرفت علم مانیتیزم باید برای معالجه درد مندان باشد چه که اقدام به تجربیات مانیتیزمی اگر به قصدصرف در راه عمومی نباشد اعمال این قوه است در راه منافع خود پسندی آن هم قویترین قوای طبیعت . درصورت سوء استفاده رنج وصدمه آن بخود شخص عاید میشود و طبیعت دیر یا زود انتقام خود را از اشخاصی که قوای او را بدون وم در راه مقاصد شخصی صرف نمایند باز  میگیرد.چه که افعال و اقوال و افکار شخص تولید تموجاتی در جو محیط زندگی او می کند. اگر این تموجات تولید یه از نوع خیر است برای کسی که آنرا تولید نموده تاثیر خیر میکند. و اگر شر است محصول شر آنرا خودش درو می کند و این قانون عدل الهی است معذالک اگر اظهار شود که مانیتیزم معالج کل امراض است بیان مبهمی بوده بعلاوه (مسمر) هم همین عقیده را داشته است : میگوید – که مانیتیزم غالباً قادر به تضعیف و کوچک کردن آلام روحی وجسمی بوده و هم می تواند معالجه اصلی یک مریض را عهده دار شود. بهر حال نمی توان گفت که علم طب عمومی یک کلمه بیهوده است و باید خط بطلان بر اسم اطبا کشید و آنانرا از صفحه علما و نیکوکاران عالم بشریت زایل کرد (مسمر) میخواست به ثبوت رساند که بهترین وسیله و ساده ترین طریق نگاهداری تعادل قوای جسمی ما نه از راه داخل کردن سمبات تند وشدید ی برای تحریک یک جسمی است بلکه باید مستقیماً روی قوائی که باعث حرکت و جنبش یک جسم بیحسی است اقدام نمود. و این امر بوسیله قوه (مانیتیزم ) حاصل میگردد.تمرین برای افزایش نیروی مانیه تیزم این تمرین برای تمرکز وافزایش نیروی مانیتیزم وهماهنگی بین چشمها وذهن میباشد ابتدا بر روی کاغذ تعدادی دایره متحد المرکز رسم کنید و در مرکز آن دایره کوچک تو پری به اندازه یک سانتیمترکه داخل آن سوراخ ریزی باشد بکشید سپس در جایی ارام و ساکت که کسی مزاحم تمرین شما نشود بنشینید و در حالی که ستون فقرات خود را صاف وکشیده نگه داشته اید به نقطه سفید مرکز دایره نگاه کنید وتمام حواس خود را به آن معطوف کنید در این حالت سعی کنید کمتر پلک بزنید در ادامه باید مدت تمرین را افزایش دهید واز پلک زدن تا جایی که میتوانید اجتناب کنید تا زمانی که حداقل ٢٠ _٣٠ دقیقه بدون پلک زدن به ان نقطه تمرکز کنید در صورت خسته شدن چشمها میتوانید چشمها را ببندید و تمرین را از ابتدا آغاز کنید بعد از مدتی می توانید بدون زحمت این کار را انجام دهید.حالتهای گوناگونی در زمان نگاه کردن به دوایر برای شما پیش می اید بطور مثال ممکن است خطوط کمرنگ و محو شوند و یا شروع به حرکت به سمتی کنند در این حاْلت باید تمرکز خود را به نقطه مرکزی حفظ کنید به مرور مدت تمرین را افزایش دهید وهر چه بیشتر تمرین کنید بهتر نتیجه میگیرید بعد از هر تمرین چشمهای خود را با آب سرد شستشو دهید تا خستگی انها از بین برود.یک تمرین دیگر برای افزایش نیروی مانیتیزم در کف دستها در جایی آرام و دنج به صورت چهار زانو و ستون فقرات کشیده بنشینید وچشمان خود را ببندید. کف دستهای خود را در فاصله ٣٠ - ٤٠ سانتیمتری از یکدیگر در جلوی سینه قرار دهید حالا خیلی ارام و با تمرکز و حس کامل انها را به یکدیگر نزدیک کنید وقتی کف دستان شما به نزدیکی هم رسیدند گرمارا درکف دستتان احساس میکنید دستها نباید سفت وخشک باشند هر گونه خشکی و انقباض عضلات مسیر انرژی را مسدود میکند پس خیلی راحت و آرام باشید حالا همزمان با نزدیک کردن دستها به هم ارام وعمِق تنفس کنید ودر هنگام دور کردن دستها از یکدیگر عمل باز دم را انجام دهید (به تمرین تنفسی مراجعه کنید) حالا با دریافت اکسیژن بیشتر. انرژی بهتر و راحتتر در بدن جریان پیدا میکند بعد از اینکه با توجه واحساس کامل دستها را به هم نزدیک کردید در کف دست. احساس گرما وفشار ودر بعضی دیگراحساسی شبیه سوزن سوزن شدن ویا غلغلک را خواهید داشت. این تمرین برای هماهنگی دستها با فکر وذهن وامادگی برای انرژی درمانی لازم میباشد اگر در ابتدا در دستان خود گرما و انرژی را حس نکردید نگران نباشید با کمی تمرین به وضوح ان را حس خواهید کرد.

عاشقان پرواز را میل خزیدن نیست دستور العمل ها و تذکرات برای ایجاد شرایط جهت پرواز روح 1- مکان انجام تمرین باید کاملاً آرام باشد و البته نیمه تاریک و حتی الامکان درمکانی تمرین کنیم که انرژی مثبت داشته باشد :

2- بهترین زمان برای تمرین سحرگاه می‌باشد در نیمه اول ماه قمری (۱ تا ۱۵دهم ) تمرینات تأثیر بیشتری می‌گذارد در حالتی که قمر در موضع عقرب میباشد تمرین نکنیم ( به تقویم نجومی مراجعه کنید.) در شب هایی که بُعد انرژی بسیار بالا است تمرینات جواب بیشتری می‌دهد.3- رایحه ملایم و خوشبو ایجاد آرامش خوب می‌کند مثل بوی (عود ، کندر و …)4- باید لباس راحت و تمیز پوشید در صورت دسترسی لباس کاملاً سفید باشد.5- قبل از انجام تمرین باید با طهارت کامل بود. انجام غسل و وضو بسیار اثرگذار می‌باشد.6- استفاده از روش گیاهخواری و ترک حیوانی می تواند تأثیر بسزایی در تمرینات بگذارد.مصرف گوشت و البته غذاهای مصنوعی مثل همبرگر، سوسیس و … تأثیر منفی در تمرینات می‌گذارد.7- تکرار بعضی از اذکار و آیات میتواند بسیار کمک کننده باشد.از ذکر یا باسط » قبل از تمرین به تعداد ۷۲ مرتبه استفاده کنید.8- رو قبله تمرین کنید.9- بعد از هر تمرین بابت نتیجه حاصله خداوند را سپاسگذاری کنید.10- هرگز در موقع خستگی، گرسنگی و شکم پری، تمرین نکنید.11- با اطمینان و اعتماد به نفس تمرین کنید.و مطمئن باشید که شما توانایی انجام کارهای ماورائی را دارید.12- تصور ابزار اصلی کار شماست پس تصور پرواز روح را مرتباً در ذهنتان بهنگام و قبل از تمرین مرور کنید.تمرینات پرواز روح تمرین اول :ابتدا خود را اینگونه وارد یک حالت خلسه مفید کنید. (Relaxation)1- بدن را رها کرده به پشت در یک جای نرم و راحت دراز بکشید و با توجه و تمرکز روی دم و بازدم نفس نسبتاً‌عمیق بکشید. (۳ دقیقه)۲- در مرحله دوم تمرین نفس عمیق را رها کرده و از عدد ۴۰ در ذهن مع به سمت عدد ۱ می شماریم و با خود می‌گوئیم: با هر عدد که مع به سمت یک می‌شمارم، بدنم رها، شَل ، سنگین، خواب آلوده ، و آرام می‌شود.۳- در مرحله سوم بدن خود را تصور می‌کنیم ابتدا به پاها نگاه کرده ( البته در تصویر ذهنی) و در ذهن خود مجسم می‌کنیم که پاهایمان کم کم پف می‌کند و بزرگ و بزرگ تر می‌شود در این مرحله همین که این تصور را داشته باشیم خود به خود پاهایمان حالتی مثل پف کردن و سنگینی می‌گیرد. این تجسم را به شکم، سینه، دست ها و کل بدن انتقال می‌دهیم. با انجام صحیح این سه مرحله حالتی مثل سنگینی، آرامش، رهایی، راحتی، خواب آلودگی، پف کردن دست ها یا پاها، مور مور شدن بدن و … به ما دست می‌دهد که از نشانه های خلسه های مثبت می‌باشد. (در نتیجه فعال شدن سیستم عصبی پاراسمپاتیک می‌باشد.)حالا بعد از انجام این سه مرحله آماده انجام تمرین پرواز روح می‌باشیم.بدن خود را کاملاً در حالی که به پشت دراز کشیده‌ایم تجسم می‌کنیم. توجه و تمرکز را معطوف فاصله بین نوک بینی و سقف می‌نمایم ، در ذهن تصور می‌کنیم که کم کم فاصله بین نوک بینی ما و سقف اتاق کمتر و کمتر می‌شود آرام آرام نوک بینی به سقف اتاق می‌رسد بدن ما بالا و بالاتر می‌رود (با انجام مرتب و منظم این تمرین حالتهای خوبی از پرواز روح را تجربه می‌کنیم.) خوب حالا نوبت به این رسیده که خیلی خوب و کامل از این حالت خارج شویم و به حالت طبیعی و معمولی خود برگردیم پس با ۵ شماره از این حالت خارج می‌شویم. یک کاملاً خارج میشوم، دو کاملاًَ به حالت عادی بر می‌گردم، سه با شنیدن شماره پنج خیلی راحت از این حالت خارج می‌شوم و چشم‌هایم را باز می‌کنم،‌ چهار و پنج کاملاً از تمرین خارج شده‌ام.تذکر: توجه داشته باشید خیلی آرام آرام چشم ها را باز کنید و یک دفعه از جایتان تکان نخورید زیرا حداقل ممکن دچار سردرد شوید.قبل از پایان هر تمرین این سه جمله را حتماً‌ تکرار کنید :۱- تمرین بسیار خوبی داشتم.۲- شاداب، سلامت، پر حس و پر انرژی هستم.۳- در دفعات بعد خیلی سریعتر، عمیق تر و بهتر وارد حالت خلسه می‌شوم و تجربه بهتری از پرواز روح نصیبم می‌شود.تمرین دوم:این تكنیك از هفت مرحله تشكیل شده است كه با طی این مراحل می‌توانید به فرافكنی دست پیدا كنید. البته انتظار حصول نتیجه در اولین جلسه‌ی تمرین، انتظار به جایی نمی‌باشد. هر چند كه ممكن است برخی افراد در جلسه اول نیز به موفقیت برسند. در هر حال موفقیت در تكنیكهای فرافكنی به (توجه، توجه، توجه) و (تمرین، تمرین، تمرین) نیاز دارد. این دو كلمه (توجه و تمرین) توصیه تمام استادان متافیزیك به معرفت‌جویان می‌باشد. با عنایت به این موارد به شرح تكنیك می‌پردازیم.مرحله‌ی اول:با رعایت موارد یك تا شش از بحث قبل و براساس دستورات ارائه شده در آن با همان نظم و ترتیب جسم و ذهنتان را رها كنید. رها سازی جسم و ذهن براساس نظر بیشتر استادان و به استناد تجربیات مؤلف كتاب، اولین و مهمترین قدم در تمرینات فرافكنی است.مرحله‌ی دوم:در این مرحله باید به حالت خلسه‌ی مثبت فرو روید. خلسه یك حالت بین خواب و بیداری می‌‌باشد. به عبارت دیگر یك حالت شبه خواب است كه در آن حركات ارادی بدن متوقف می‌گردد. خلسه به دو نوع مثبت و منفی تقسیم می‌شود. خلسه‌ی منفی با آشفتگی، اضطراب، تند و سطحی شدن تنفس، افزایش ضربان قلب، كاهش بزاق دهان و انقباض مثانه همراه است. این نوع خلسه به دنبال ترس، شوك، رؤیت صحنه‌های دلخراش، دعوا و نزاع و خستگی و بی‌خوابی مفرط به‌وجود می‌آید. خلسه‌ی مثبت با آرامش، رهایی، راحتی، نفس‌های عمیق و شمرده، ضربان قلب آرام، و طبیعی بودن سایر فعالیت‌های بدن همراه است. این نوع خلسه با رعایت موارد یك تا شش فصل گذشته و انجام یكی از شیوه‌های زیر حاصل می‌شود.یك راه رسیدن به خلسه این است كه ساعد دست را به سمت بالا نگاه دارید. درحالیكه بازو روی زمین یا تخت می‌باشد. دست شما رها شده، آرام آرام به سمت تخت یا زمین فرو می‌افتد. در همین حال شما به یك حالت شبه خواب فرو می‌روید. در همین حال می‌توانید به خود تلقین كنید كه: من احساس آرامش و راحتی می‌كنم… جسم و ذهن من كاملاً رها شده است… دست من آرام آرام رها شده فرو می‌افتد… در همین حال من به حالت خلسه فرو می‌روم … خلسه‌ی مـن یك خلسه‌ی مثبت است… ».روش دیگر برای فرو رفتن در خلسه شمارش اعداد به صورت معكوس می‌باشد. برای این منظور شروع به شمارش معكوس از شماره صد كنید. در این حال به خود تلقین كنید كه: من احساس آرامش و راحتی می‌كنم… جسم و ذهن من كاملاً رها شده است… از شماره صد معكوس می‌شمارم تا به عدد یك برسم… با هر شمارش معكوس به حالت خلسه فرو می‌روم … خلسه‌ی من یك خلسه‌ی مثبت است… .» به یاد داشته باشید كه برای شمارش معكوس اعداد، دقت زیاد به خرج ندهید. اگر احتمالاً شمارش، اشتباه یا جابه‌جا شود اشكالی ندارد. همچنین ومی ندارد كه شمارش را تا عدد یك ادامه دهید. اگر در اواسط شمارش و یا در هر جای دیگر آن به حالت خلسه فرو رفتید، شمارش می‌تواند متوقف گردد.یك روش دیگر برای حصول خلسه تجسم گوی بلورین است. برای این منظور یك گوی سفید را مجسم كنید كه در فضای بالای سرتان معلق است. در ذهنتان روی گوی سفید تمركز بگیرید و به خودتان بگویید: من شماره 3 را روی گوی بلورین می‌نویسم، آنرا می‌بینم و به خلسه فرو می‌روم. سپس به جای آن عدد 2 را می‌نویسم و به آن نگاه می‌كنم و خلسه‌ام عمیق‌تر می‌شود. در آخر عدد یك را می‌نویسم و به آن نگاه می‌كنم تا خلسه‌ام كاملاً عمیق شود.» حال این كار را انجام دهید. اعداد را به هر رنگی كه بخواهید می‌توانید روی گوی بلور بنویسید. با این كار آرامش و رهایی شما عمیق و عمیق‌تر می‌شود. برای عمیق‌تر شدن خلسه می‌توانید همین كار را دوباره تكرار كنید.مرحله‌ی سوم:در این مرحله باید كالبد فیزیكی و حواس پنج‌گانه‌ی خود را فراموش كنید. برای رسیدن به این منظور باید آرامش و خلسه‌ی شما عمیق‌تر گردد. برای این كار می‌توانید درحالیكه چشمانتـان بسته است به‌صورت مستقیم به فضای تاریـك پشت پلك چشمانتان نگاه كنید. یك فضای تاریك و خالی می‌بینید. در این فضا مستقیم به سمت جلو بروید. در این حال ممكن است الگوها و حالت‌های مختلفی از نور را ببینید. از كنار آنها بگذرید و همچنان به سمت جلو بروید. در این حال كالبد فیزیكی خود را از یاد خواهید برد و دیگر آن را احساس نمی‌كنید. حواس پنج‌گانه شما مسدود شده، دیگر محرك‌های مختلف را دریافت نمی‌كنید. شما در یك خلاء قرار گرفته‌اید كه فقط محرك‌های فكری برای شما قابل دریافت است. شما برای فرافكنی آماده هستید.مرحله‌ی چهارم:به حالت ارتعاش و لرزش وارد شوید. این حالت ارتعاش مهمترین و همچنین مبهم‌ترین بخش تكنیك می‌باشد. بسیاری از آنهایی كه تمرین‌های فرافكنی را انجام می‌دهند ارتعاش و لرزش را در اولین تجربه فرافكنی خوب به‌یاد می‌آورند.ارتعاش‌ها می‌تواند شبیه تجربه‌ی برق گرفتگی با ولتاژ كم در زمان كوتاه باشد. این ارتعاش‌ها به دلیل تلاش كالبد اختری برای ترك كالبد فیزیكی می‌باشد.به خودتان تلقین‌های ذهنی بدهید كه كالبد اختریتان در حال بلند شدن و بالا آمدن است. این تلقین‌ها را تكرار كنید. بیان تلقین‌ها می‌تواند به زبان و یا به دل و در ذهن باشد. به‌‌‌‌‌طور كلی برای تلقین‌ها از جملات كوتاه مختصر و مفید استفاده كنید. برای مثال می‌توانید به خودتان بگویید: كالبد اختری من در حال ارتعاش است… كالبد اختری من در حال جدا شدن از كالبد فیزیكی است… كالبد اختری من جدا شده و به سمت بالا می‌‌رود… ».یك نقطه به فاصله 30 سانتیمتر در بالای پیشانی‌تان مجسم كنید. سپس این نقطه را به‌صورت ذهنی به فاصله 0 سانتیمتری ببرید. نقطه مورد نظر را به اندازه 90 درجه بچرخانید و بالا ببرید. این كار را با ترسیم یك خط، موازی محور بدن در بالای سر انجام دهید. روی آن نقطه تمركز كنید. ارتعاشات خود را از سر خارج كنید و به آن نقطه ببرید و دوباره از آن نقطه به سر برگردانید. اگر نمی‌توانید این كار را انجام دهید حداقل در ذهنتان مجسم كنید كه این كار را انجام می‌دهید. به‌زودی و با تكرار تمرین به‌راحتی این كار برای شما قابل انجام می‌گردد. این تمرین شما را برای فرافكنی آماده می‌كند.مرحله‌ی پنجم:یاد بگیرید كه این حالت ارتعاش را كنترل كنید. برای این منظور تمام ارتعاشات را از سراسر بدن جمع كنید و در سر متمركز نمایید. آنگاه این ارتعاشات را به‌صورت یك موج از سر به سمت پاها ببرید. برای افزایش تأثیر این تمرین بر روی ارتعاش‌ها تمركز گرفته، در ذهنتان آن را تقویت كنید. حال یك موج ارتعاش قوی را از سر به سمت پا هدایت كنید و دوباره آن را به سر باز گردانید. آنقدر تمرین كنید تا این امواج به‌راحتی تحت كنترل شما قرار گیرد. زمانی كه شما توانستید این كنترل را به‌دست آورید، برای خروج روح از بدن آماده می‌باشید.مرحله‌ی ششم:فرافكنی را با یك جدایی نسبی شروع كنید. كلید این كار كنترل افكار است. ذهنتان را به‌طور كامل روی برنامه‌ی خروج از بدن متمركز كنید و اجازه ندهید كه این فكر از ذهنتان بیرون رود. سرگردانی افكار ممكن است باعث از دست رفتن این حالت كنترل گردد.ارتعاش‌های شما قوی‌تر می‌شود. تجربه‌ی خروج از بدن را با جدا كردن یك دست یا یك پا از كالبد اثیری شروع كنید. برای مثال احساس كنید كه یك دست از كالبد اثیری شما از كالبد فیزیكی جدا شده و دیوار نزدیك شما را لمس می‌كند. دست را از وسط دیوار عبور داده سپس آن را به سمت عقب بكشید و به موقعیت فیزیكی خود برگردانید. همین تمرین را با دست دیگر انجام داده، هدف دیگری را لمس كنید.مرحله‌ی هفتم:در این مرحله می‌توانید به‌طور كامل از بدن جدا شوید. برای این كار یكی از روش‌های زیر را مورد استفاده قرار دهید.روش اول: بیرون و بالا آمدن از بدن است. برای این منظور مجسم كنید كه وجود شما نورانی و روشن می‌شود. در همین حـال ارتعاش‌های شمـا قوی‌تر می‌گردد. حـال فكر كنید، كه شنـاور شدن در فضا چقدر زیبـاست این فكر را در ذهنتان حفظ كنید و اجازه ندهید كه فكر دیگری جایگزین آن شود. در این حالت به‌شرط آنكه مراحل قبلی را با دقت پشت سر گذاشته باشید، فرافكنی خودبه‌خود اتفاق می‌افتد.روش دوم: چرخیدن و خروج از بدن است. بدین ترتیب كه وقتی به حالت ارتعاش رسیدید اراده كنید كه در ذهن، بدنتان را بچرخانید. درست مانند زمانی كه در بستر خوابیده و می‌چرخید. دقت كنید، چرخش بدن فقط در فكر به‌صورت تجسم ذهنی انجام می‌شود و كالبد فیزیكی هیچ‌گونه چرخش یا حركتی ندارد. سعی كنید بدنتان را به‌صورت ذهنی از بالا بچرخانید؛ در این حالت كالبد اختری شما واقعاً خواهد چرخید و از كالبد فیزیكی جدا خواهد شد. در این لحظه شما خارج از بدن خواهید بود. خود را معلق در بالای كالبد فیزیكی‌تان ببینید.شور، هیجان و شعف فراوان تمام وجود شما را خواهد گرفت. بر خود مسلط باشید. برای چند دقیقه در این تجربه‌ی خروج از بدن بمانید و سپس به نرمی و لطافت به كالبد فیزیكی‌تان بازگردید.تلقین‌هایی پیرامون تأثیرات خوب و مثبت این تجربه‌ی موفق به خود بدهید. تلقین‌هایی نیز درباره سلامت، نشاط و شادابی به خود بدهید، در نهایت تلقین‌هایی در باب تجارب زیبا و موفق آینده كه در انتظار شما است بگویید. حال با سه نفس عمیق از این حالت خارج شده، به حالت طبیعی و معمولی باز گردید. چشمان خود را باز كنید، خداوند را شكر گفته و به زندگی لبخند بزنید .


انسانهای اولیه نیز قادر بودند آئورا را ببینند در بسیاری از حکاکی های روی سنگ و نقاشیهای کهن پوشش عجیبی به دور سر افراد نقش بسته است :

این پوشش بخصوص در طراحیهای به دست آمده از منطقه ی وال کامونیا(Val Camonica) در شمال ایتالیا چشمگیر است . عده ای از مولفان اظهار نظر کرده اند که در این مساله ثابت می کند ما در زمانهای قدیم بازدید کنندگانی از کرات دیگر داشته ایم. شاید این مسئله درست باشد اما احتمال زیادی هم وجود دارد که این تصاویر ترسیمی ساده و ابتدایی از هاله نورانی باشد ، بخصوص که بعضی از این نقاشیها به گونه ای رسم شده که به نظر می رسد پرتوهایی دور سر را احاطه کرده است . سربندهای روسای قبایل بومی آمریکا ممکن است ترسیمی از هاله ی نورانی باشد کشیشهای مایان(Mayan) نیز سربندهای بنفش رنگ بر سر می کرده اند. در تصاویر به جا مانده از قدیسان قبل از مسیحیت هاله هایی طلایی و درخشان به دور سر آنان دیده می شود . این حلقه های اطراف سر در تصاویر مصریان باستان و هندیها و یونانیها و ایتالیایی ها نیز دیده می شود که بی شک ترسیمی از هاله های نورانی است.در کتابهای مقدس هر تمدنی از هاله ی نورانی یاد شده است. می گوید وقتی حضرت موسی از کوه پایین آمد، هاله ای دور سر او را پوشانده بود: او نمی دانست که پوست صورتش درخشنده است تا اینکه با یهوه(Yahweh) گفتگو کرد. و وقتی هارون و تمام فرزندان بنی اسرائیل موسی را دیدند، پوست صورتش به قدری درخشان بود که آنان نتوانستند به او نزدیک شوند. هومر(Homer) شرح می دهد که آئورا غبار درخشانی است از ذات الهی سرچشمه گرفته و همچنین نشانه ی قدرت بشر است. حدود ۲۶۰۰ سال پیش، زمانی که پیروان مکتب فیثاغورث شروع به گنجاندن آن در آموخته هایشان کردند، برای اولین بار هاله های نورانی وارد نوشته های غرب شد.عده ای از مردم بر این عقیده اند که هاله ی نورانی از زمان خلقت بشر تا کنون قدرت واقعی هستی را نشان می دهد. هندوها آن را انرژی پرانا(Prana) می نامند. در پولینزیا(Polynesia) آن را مانا(Mana) می نامند . مسمر(Mesmer) آن را مغناطیس حیوانی نام نهاد. بارون ون ریچن باخ(Baron Von Reichen Bach) آن رااُد(Od) نامید ، و امروز روحیون آن را نیروی اثیری می نامند. عرفا و قدیسان قرون وسطی قادر بودند چهار نوع آئورا را ببینند: نیمباس (هاله ی خدایان ) (Nimbas) هالو (هاله ی خورشیدی) (Halo) آئورولا(هاله ی مقدسان) (Aureola) گلوری(Glory). دو آئورای اول دور سر را احاطه کرده است، آئورولا بدن را در بر گرفته است و گلوری ترکیبی از سه آئورای دیگر است که سرتا پا فرا می گیرد. مومنان و مقدسان آشکارا دارای آئوراهای هالو و نیمباس قوی بودند که براحتی دیده می شود و نقاشان آن را به تصویر کشیده اند. پاراسلسوس(Paracelsus) (1541-1493) فیلسوف و پزشک مشهور سویسی جزو اولین کسانی بود که در مورد آئورامطالبی نوشته او بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه به سراسر اروپا سفر کرد و اوقات زیادی را با کولی ها و کیمیاگران گذراند. او همچنین تاجایی که می توانست درباره ی گیاهان دارویی و دندانسازی و اشراق معلوماتی کسب کرد. اطلاعاتی که او در طول آن دوران به دست آورده بود در نوشته هایش به چشم می خورد .پاراسلوس معتقد بود نیرویی حیاتی در درون و اطراف موجودات زنده است که می توان برای شفای بیمار از آن استفاده کرد در سال ۱۵۲۸ ، او مجبور شد از عنوان پرفسور پزشک و جراح استعفا کند ، زیرا آموزشهای او خارج از اعتقادات ارتدوکسی(Orthodox) بود . در سال ۱۵۴۱ ، پیشخدمت یکی از پزشکانی که با نظریات پاراسلسوس مخالف بود ، او را از پنجره به بیرون پرتاب کرد و او بر اثر جراحات وارده در گذشت . اسحاق نیوتون(Isaac Newton) (1642-1727 ) پزشک و ریاضی دانی بود که فرو افتادن سیبی از درخت باعث شهرت او شد . نیوتون با اندیشه در این مورد توانست به سه قانون اساسی علم مکانیک دست یابد که منجر به کشف قانون جاذبه گردید .به هر حال ، او مردی با استعدادهای چندگانه بود که بر روی زمینه های متفاوت کار می کرد . او به عنوان ریاضی دان روش حساب جامعه و فاضله را ابداع کرد ، در علوم ترکیب نور سفید را کشف کرد ، و به عنوان فردی عادل سرپرست ضرابخانه بود . در سال ۱۶۶۶ ، نیوتون به عنوان فیلسوف مفهوم حوزه ی نیرو یا امواج نیرویی را که دور موجودات زنده را احاطه کرده است ، گسترش داد .همچنین او اولین کسی بود که نور سفید را از بین دو منشور عبور داد که به ایجاد قانون شکست و انعکاس نور منجر شد . علاقه ی او به امواج نیرو و همچنین به نور و رنگ ، او را در جایگاه یکی از محققان پیش کسوت در هاله ی نورانی (آئورا) قرار داد . فرانزمسمر(Franz Mesmer) (1734-15) پزشک ونیزی ، کسی بود که به نیروی جاذبه علاقمند شد و برای درمان بیمارانش از نیروی مغناطیس کمک گرفت . او اعتقاد داشته در بدن انسان نیرویی مشابه نیروی مغناطیس وجود دارد . مسمر در سال ۱۷۷۵ کتابی تحت عنوان کشف معناطیس حیوانی منتشر و به نقاط مختلف سفر کرد تا نظریه ی خود را در این زمینه به مردم ثابت کند .متاسفانه روش نمایشی عجیب و غریب و مخالف با حرفه ی پزشکی او باعث شد در سال ۱۷۸۴ جلسه ای با ریاست بنجامین فرانکلین(Bengamin Frankin) تشکیل و او به عنوان فردی دغلباز معرفی شود . نام مهمترین فرد بعدی در تاریخ ائورا ، بارون کارل ون ریچن باخ (۱۷۸۸-۱۸۶۹) کاشف قطران است ریچن باخ متخصص ذوب فات و صنعتگری آلمانی بود که وقتی مردم عقایدش را نپذیرفتند ، نا امید شد و سرانجام تصمیم گرفت نظریات خود را از راه نوشتن مطالبی تحت عنوان اُدو مغناطیس مستقیماً به مردم ارائه دهد . ریچن باخ برای توضیح انرژی عمومی از نام اُد (به معنی سوگند به خدا)استفاده کرد . او این انرژی را در افراد حساس بخصوص واسطه های روحی تشخیص داده بود . او اعتقاد داشت که این نیروی اُدیک(Odic) (برگرفته از اُدین(Odin) یکی از خدایان افسانه های نورس(Norse) از مغناطیسها وبلورها و موجودات انسانی ایجاد شده است افراد حساس نه تنها می توانستند در شرایطی ویژه آن را احساس کنند ، بلکه آن را می دیدند . برای نمونه ، ریچن باخ متوجه شد که حساسیتهای او قادر به تشخیص حسی خنک و خوشایند از قسمت فوقانی یک قطعه بلور و حسی گرم و ناخوشایند از پایین آن است .درمی سال ۱۸۴۴، او بر روی آنجلیکا استورمن(Angelica Sturmann) دختری که دارای موهبتی الهی بود ، آزمایشهایی انجام داد . ریچن باخ او را در اتاقی تاریک نشاند و قطعه بلوری را در آنجا قرار داد . آنجلینا گفت که نوری ملایم و آبی رنگ را می بیند که مانند بخار از بالای بلور بیرون می آید . نور حرکتی مداوم داشت و گاهی جرقه هایی از خود می پراکند . وقتی ریچن باخ بلور را وارونه کرد آنجلینا بخار غلیظ زرد و قرمزی را دید که از انتهاب آن خارج می شد . ریچن باخ از این نتیجه ذوق زده شد و وقتی بجز آنجلیکا هزاران تن دیگر رنگهایی را که از بلور او به بیرون می تراوید دیدند ، بیشتر هیجان زده شد . ریچن باخ همچنین کشف کرد که بدن انسان نیز جریان مغناطیسی مشابهی از خود تولید می کند . او پی برد که سمت چپ بدن انسان دارای قطب منفی و سمت راست دارای قطب مثبت است . ریچن باخ در مقالات متعدد خود از آزمایشهای زیادی یاد کرد که خوانندگان می توانستند آن را امتحان کنند . در سراسر اروپا جوی ایجاد شد که صدها هزار نفر برای دیدن نیروی مغناطیس به تمرین می پرداختند .او بارها و بارها به خوانندگان مقالات خود گفت : تمنا می کنم خودتان امتحان کنید . دکتر والترجی کیلنر(Dr Walter.J.Kilner) (47-1920) در سال ۱۹۰۸ وقتی عملی را کشف کرد که با هر کسی می توانست هاله ی نورانی را ببیند ، زمینه ای تازه بنا نهاد کتاب او با نام هاله های نورانی انسان(The Human Aura) موردی را پیشگویی کرد . او در این کتاب اظهار داشته بود زمانی می رسد که می توان از هاله ی نورانی انسان عکس گرفت . عمل کیلنر برای دیدن هاله ی نورانی به این صورت بود که دو صفحه ی شیشه ای را با فاصله ی اینچ از یکدیگر قرار داد و فضای خالی بین آن را با محلول دیسیانین(Dicyanin) که ماده ای به رنگ بنفش تیره است ، پر کرد . از پس این دو شیشه حوزه ی ماورای بنفش دیده می شد و در نتیجه هر کسی می توانست از پشت آن هاله ی نورانی را ببیند ، کیلنر گزارش داده اولین کسی را که از پشت این محافظه دیده است ، زنی بیست و سه ساله بود که هاله ای آبی متمایل به خاکستری از بدن او خارج می شد . دکتر کیلنر از واکنش جامعه ی پزشکی که کشف او را به باد تمسخر گرفت ، رنجید . در حقیقت ، در سال ۱۹۱۲ ، مجله ی پزشکی انگلیس یافته های او را با خنجر خیالی مکبث(Macbeth) مقایسه کرد کیلنر اعتقاد داشت هر پزشکی می تواند از این صفحه به عنوان وسیله ی تشخیص بیماری استفاده کند ، زیرا قسمت بیمار بدن به صورت حفره ای تیره در هاله ی نورانی دیده می شود . کیلنر علی رغم از دست دادن شهرت و اعتبارش همچنان به آزمایشهای خود ادامه داد و آخرین کتاب او به نام آتمسفربشر در سال ۱۹۲۱ چاپ شد . تا سال ۱۹۳۷ هیچ کتاب جدی و اساسی دیگری در زمینه ی هاله های نورانی چاپ نشد تا اینکه در سال اسکار با گنال(Oscar Bagnall) کتابی به نام سرچشمه و خواص هاله های نورانی انسان چاپ کرد . او از جایی ادامه داد که دکتر کیلنر رهایش کرده بود او نیز مانند دکتر کیلنر صفحه ای درست کرد که محتوی پیناسینول(Pinacynol) و متالین آبی(Metahalene Blue) بود و فایده ای بزرگ صفحه ی اسکار با گنال این بود که انسان می توانست مانند عینک آن را به چشم بزند عینکهای آئورا امروز نیز در بازار وجود دارند .در اواخر دهه ۱۹۳۰ دانشمندی روسی به نام سمیون کرلیان(Semyon Kirlian) به طور تصادفی کشف کرد که چگونه می توان از هاله ی نورانی عکس گرفت. وقتی در یکی ازموسسات روانپزشکی به بیماری شوک الکتریکی می دادند ، او نور بسیار باریکی بین پوست بیمار و الکترودها مشاهده کرد . کرلیان اولین بار که سعی کرد از آن نور عکس بگیرد دچار سوختگی شد ، اما هاله ی نورانیی که در صفحه ی عکاسی ظاهر شد ، درد ناشی از سوختگی او را بسرعت تحت الشعاع قرار داد .کرلیان و همسرش والنتینا(Valentina) بیش از بیست سال تلاش کردند تا این مرحله ی آزمایشی را در آپارتمان کوچک دو اتاقه ی خود تکمیل کنند. اکتشاف او کم کم دهان به دهان گشت تا اینکه در سال ۱۹۶۰ وزارت بهداشت عمومی شوروی به او کمک مالی کرد . پس از آن ، کرلیان به آزمایشهای متعددی دست زد که جالب ترین آن آزمایشی بود که بر روی دو برگ انجام داد . او از برگها عکس گرفت . یکی از برگها هاله ای نورانی و درخشان داشت ، اما برگ دیگر هاله ای کمرنگ ایجاد کرده بود . برگ اول سالم و بزرگ دوم افت زده بود. عکسهای کرلیان بی نهایت زیبا هستند و وقتی برای اولین بار اطلاعات او به غرب رسید ، علاقه ی مردم به فراوانشناسی افزون تر شد اما وقتی دانشمندان اظهار داشتند که این تصاویر صرفاً تخلیه ی هاله ای است ، شور و شوق مردم کم کم فروکش کرد . کرلیان برای عکس گرفتن از دوربین عکاسی استفاده نمی کند . معمولاً شیئی که باید از آن تصویر برداری شود ، بین دو صفحه ای فی که حدود دویست هزار دور در ثانیه می زند ، قرار می گیرد و به دلیل قرار دادن شیء روی صفحه ی فی ، تصویر انگشتان یا دست نیز روی فیلم ظاهر می گردد .در سال ۱۹۵۳ ، دکتر میخاییل کازمیچ گیکین(Mikhail Kuzmich Gaikin) جراحی اهل لنینگراد(Leningrad) مقاله ای درباره ی دکتر کرلیان خواند و با دیدن تصاویر هاله های نورانی به یاد جراحان چینی افتاد که در جنگ جهانی دوم از طب سوزنی استفاده می کردند . آن پزشکان به او گفته بودند که در سطح بدن انسان هفتصد نقطه وجود دارد که نیروی زندگی یا انرژی حیات است و می توان آنها را تحریک کرد او به چشم دیده بود که آنان چگونه با تغییر جریان انرژی در این نقاط بیمار را درمان می کردند . وقتی او تصاویری را مشاهده کرد که دکتر کرلیان در اتاق کار کوچک خود از هاله ی نورانی گرفته بود متوجه شد نقاطی از هاله نور ان درخشان تر بود دقیقاً همان نقاطی است که پزشکان طب سوزنی چینی هزاران سال پیش آن را کشف کرده بودند .کشف جدید،تشخیص نقاط طب سوزنی رابمراتب آسانترمی کرد. درحقیقت،دکتر گلیکین و ولادیسلاف میکالفسکی(Vladislav Mikalevsky) مهندسی نقاط طب سوزنی را تا یک دهم میلی متر نیز دقیقاً مشخص کند . امروزه ، دانشمندان وعلمای روحی می گویند اطراف بدن تمام انسانها را انرژیی احاطه کرده است که بیشتر مردم قادر به دیدن آن نیستند ، در حقیقت ، اکنون دانشمندان می توانند هاله ی نورانی را روی نوار ویدیویی هم ظاهر کنند آنان گزارش داده اند حوزه ی ارتعاشی باریکی دور بدن انسان مشخص است . امروز شما می توانید افرادی را پیدا کنید که ادعا می کنند می توانند از هاله ی نورانی بدن شما عکس بگیرند متاسفانه این دوربین ها به جای اینکه از هاله ی نورانی بدن شما عکس بگیرند ، خود هاله ای الکترونیکی ایجاد می کنند . طرز کار این دوربین ها به این صورت است که باید گیرنده ای حساس به بدن شخص وصل شود تا بتوان از هاله ی بدن او عکس گرفت ، ولی آنچه ظاهر می شود در حقیقت هاله ی واقعی بدن شما نیست .از زمانی که انسانهای اولیه روی دیواره های غارها هاله ی نورانی افراد را می کشیدند ، راه زیادی پیموده ایم . امروزه ، ما می توانیم برای دیدن هاله ی نورانی از وسایلی که ساخته شده است ، استفاده کنیم . علی رغم این مطلب ، عده ای هستند که مایلند وقت و نیروی خود را برای دیدن هاله ی نورانی در هر زمان که بخواهند صرف کنند.از اینکه شما جزواین افراد هستید و می خواهید سفری هیجان انگیز و پر بار را شروع کنید ، به شما تبریک می گویم .هاله ی نورانی چیست تعریف آئورا یا هاله ی نورانی در فرهنگ لغات ، تجلی نامرئی یا میدان انرژی است که اطراف تمام موجودات زنده و اشیا را احاطه کرده است . چون میدان انرژی دور هر چیزی وجود دارد ، حتی سنگ یا میز آشپزخانه هم دارای هاله ی نورانی است . در حقیقت ، هاله ی نورانی نه تنها دور تا دور بدن را احاطه کرده ، بلکه جزئی از هر سلول بدن است و ظریف ترین انرژیهای حیات را منعکس می کند. در نتیجه می توان آن را به جای چیزی که بدن را احاطه کرده است ، امتداد کالبد نامید . واژه ی آئورا برگرفته از واژه یونانی آورا(Avra) به معنی نسیم است انرژیهایی که از آئوراهای بدن ما ناشی می شود شخصیت و طرز زندگی و افکار و احساسات ما را منعکس می کند. در حقیقت هاله های نورانی بوضوح سلامت ذهن و جسم و روح ما را آشکار می سازد.عده ای ادعا می کنند آئورا صرفاً پدیده ای الکترومغناطیسی است و باید آن را نادیده گرفت. عده ای اعتقاد دارند که آئورا عبارت است از جرقه های حیات که هشیاری متعالی ما در آن ماوا دارد و انرژی لازم برای زندگی و فعالیت را به ما می دهد . با این حال عده ای معتقدند آئورا منعکس خود ماست که ثبت کامل گذشته و حال و آینده ی ما در آن وجود دارد . در حقیقت ، آئورا می تواند از ترکیبی از تمام اینها باشد. دانشمندان عقیده دارند که همه ی ما دارای هاله ای فیزیکی هستیم که از ماده ای فیزیکی و میدانهای انرژی که بدن ما را احاطه کرده اند تشکیل شده است از آنجا که مردم معمولاً با محیط اطراف خود خو می گیرند در اثر تماس با جریان هوا دچار افت حرارتی می شوند تشعشعات مادون قرمز را بدن ما می تابد همچنین اطراف ما را میدانهای الکترومغناطیسی و ذرات باردار احاطه کرده است و به همین دلیل ما تشعشعات مغناطیسی (امواج رادیویی) و تشعشعات کم بسامد در حد یکصد کیلو سیکل از خود بیرون می دهیم .به هر حال ، آئورا شامل رنگ هم هست و رنگهای آن از نو به وجود آمده اند نیوتون اولین کسی بود که در سال ۱۶۶۶ وقتی عبور نورخورشید را بر منشوری شیشه ای مشاهده کرد به این مساله پی برد این اکتشافی بی نظیر و دگرگون کننده بود ، در حالی که تا آن موقع همه تصور می کردند رنگ بخشی از ذرات هر شیء است عقیده ی نیتون نیز مانند تمام کسانی که جلوتر از زمان پیش می روند، به باد تمسخر گرفته شد . اما به هر حال او بر روی عقیده اش پافشاری کرد ، زیرا به چشم دیده بود که وقتی نور از دو منشور عبور می کند .


زیست فرازمینی شکل‌های زیست در جاهای غیر از کره زمین است :

این مسئله که آیا حیات آلی در جای دیگری از جهان وجود دارد و اینکه آیا ممکن است تمدن ماوراء زمینی وجود داشته باشد، موضوع مهمی برای دانشمندان و عموم مردم بوده است. با وجود چنین واقعیتی که هیچ موجود زنده‌ای در خارج از سیاره ما کشف نشده، علوم طبیعی جدید به قدری پیشرفت نموده‌اند که اکنون می‌توان این مسئله را بر مبنای علمی مستحکمی بنیان نهاد. پژوهشهایی در این مورد به وسیله دانشمندانی که در بسیاری از زمینه‌ها فعالیت دارند، در دست اجرا است. علل امکان وجود زندگی فرازمینی ابتدا به نظر می‌آید که اطلاعات علمی موجود، امکان پخش گسترده حیات هوشمند در جهان را کاملاً تصدیق می‌نماید. اولا اگر موجودات زنده به طور طبیعی ضمن تکامل سیاره ما در زمین به وجود آمده‌اند، چنین تصوری منطقی است که تکامل مشابهی می‌تواند در اجسام فضایی دیگر از نوع زمین صورت گیرد. نکته دوم این است کربن که اساس شیمیایی ماده زنده است، یکی از فراوانترین عناصر در جهان است. نکته سوم بدین شرح است که به وسیله روش اختر شناسی مولکولی ثابت گردیده سنتز مولکولهای آلی پیچیده که از آن حیات آلی می‌تواند به وجود آید، در توده‌های گاز و گرد و غباری که فضای بین ستاره‌ای را اشغال نموده‌اند، انجام می‌گیرد. ولی تمام این مطالب در قلمرو استدلال نظری هستند، بگونه‌ای که واقعیت این مسئله بسیار پیچیده‌تر است.شرط وجود حیات فرازمینی بدیهی است هنگامی که سیارات از گاز و گرد و غبار ایجاد می‌شوند، مولکولهای آلی موجود در این ماده نابود می‌شوند. یعنی آنکه برای ظاهر شدن موجودات زنده در یک سیاره لازمست که ابتدا، ترکیبات پیش حیاتی در همان کره به وجود آید. به نظر می‌آید که حتی پخش گسترده مولکولهای آلی در فضای بین ستاره‌ای نمی‌تواند پیدایش حیات آلی را در سیاراتی مانند زمین تضمین نماید، حتی پیشگویی در این باره که حیات بتواند در اجسام فضایی دیگر ظاهر گردد، مشکل است. زیرا علم هنوز نمی‌تواند توضیح دهد که چگونه فرآیند حیرت انگیز تشکیل و سازمان یافتگی خود به خود ماده، صورت می‌گیرد.تمدن فرازمینی بنا بر عقیده اخترفیزیکدان بلندپایه شوروی سابق یوسف اشکلوفسکی شاید بتوان تصور نمود که تمدن زمینی در کهکشان ما و حتی در ابرکهکشان منحصر بفرد باشد. استدلال او چنین است: اگر فرض کنیم که تمدنهای بسیاری در جهان موجود هستند. در آن صورت آنها به دلیل اینکه طبیعتا دارای تکامل یکسانی نیستند، باید دارای امکانات علمی و فنی متفاوتی باشند. به بیان دیگر باید تمدنهایی عقب مانده‌تر و پیشرفته‌تر از ما وجود داشته باشد. به ویژه باید حداقل چند تمدن بسیار پیشرفته یافت شود که بتواند انرژی‌های معادل انرژی کهکشان‌هایشان را مهار کند. میزان فعالیت علمی چنین تمدنهایی به اندازه‌ای است که زمینی‌ها نمی‌توانند از آنها بی‌خبر باشند. ولی از آنجا که زمینی‌ها نتوانسته‌اند نشانه‌هایی از اینگونه فعالیت‌ها را کشف نمایند، بنابراین چنین تمدنهایی وجود ندارد و اگر چنین تمدنهایی وجود ندارد، بطور کلی امکان موجودیت تمدنهای فرازمینی از بین می‌رود. زیرا در غیر اینصورت باید برخی از این تمدنها به تمدنهای بسیار پیشرفته تبدیل شود. علل کشف نشدن موجود فرازمینی دانشمندان دیگر بر این عقیده دارند که علت کشف نشدن تمدنهای دیگر این نیست که آنها وجود ندارند، بلکه این مسئله دلایل دیگری دارد. وسولد تروئیتسکی (Vsevold Troitsky) عنصر وابسته فرهنگستان علوم شوروی سابق فرضیه‌ای را به شرح زیر پیشنهاد نموده است:مدل جهان داغ در حال انبساط، اولین مرحله تکامل را به نحوی مجسم می‌سازد که هیچ ستاره، سیاره و حتی مولکول و یا اتم وجود نداشته است (پیدایش جهان). تمام اینها پس از گذشت مدتی طولانی ایجاد شدند. بنابراین شرایط ضروری برای پیدایش موجودات زنده در مرحله خاصی از تاریخ جهان تکمیل گردد. طبق فرضیه تروئیتسکی پس از آن حیات عملاً بطور هم‌زمان در اجسام فضایی مختلف به وجود آمد. مفهوم این مطلب آنست که هیچ تمدنی پیشرفته‌تر از تمدن زمینی وجود ندارد. به همین دلیل ما نمی‌توانیم اثری از آنها پیدا کنیم.علل تکامل موجود فرازمینی طبق نظر دانشمندان فعالیت تمدنهای دیگر در فضا در هر مرحله‌ای از تکامل که باشند، باید به وسیله مشکلات مربوط به تأمین انرژی محدود گردد. به عنوان مثال ایجاد فرستنده رادیویی نیرومند برای برقراری ارتباط با موجودات هوشمند دیگر در جهان، به وسیله فرستادن علائم در تمام جهات به انرژی عظیمی نیاز دارد که می‌تواند موجودیت این تمدن را به مخاطره اندازد. به علاوه، این طرح مستم تلاشهای فراوانی است، در صورتی یک تمدن می‌تواند از عهده چنین طرحی برآید که آن را ضروری تشخیص دهد. بنابراین این مسئله هنوز در دوره بررسی است. هیچ تمدنی در خارج از سیاره ما کشف نشده است و امیدی برای کشف حتی یکی از آنها بسیار ضعیف است. مفهوم چنین جستجویی چه است؟ به گفته پژوهشگر دانشگاهی، جی.آی. نان (G.I.Naon) از فرهنگستان علوم استونی، تحقیق درباره مسئله تمدنهای فرازمینی به ما کمک می‌کند که به نحو بهتری به مطالعه خودمان بپردازیم. بشریت در تکامل خود به مرحله‌ای قدم نهاده که بیش از هر وقت، از وحدت خود با جهان آگاه است، او می‌داند قوانین فیزیکی حاکم بر سیاره‌اش با قوانینی که بر بقیه جهان حکمفرماست، یکسان است. امروزه دانستن این قوانین بدین مفهوم است که بتوانیم وظیفه و کارمان را به طور موثری طرح ریزی کنیم و آینده خود را بر مبنای اطلاعات علمی پیش بینی نمائیم. تحقیق درباره مسئله تمدنهای فرازمینی در سطح کنونی علوم طبیعی، یکی از موثرترین راههای دست یافتن به هدفهایمان است. بطور کلی با تلاش برای دانستن درباره امکان موجودیت تمدن‌های دیگر، درباره موجودیت خود در فضا می‌آموزیم و تمدن خود را از چیزی که بازتاب این تمدن در آینه كیهانی است، مطالعه می‌نماییم زمانی که بشر زمینی در علوم ارتباطات آنقدر پیشرفت نکرده است که بتواند بیرون از محیط زیست خودش را ببیند و بتواند با آن محیط رابطه‌ای برقرار کند صرفاً به این دلیل نمی‌تواند بگوید در آن بیرون هیچکس نیست چنین تفکری ناشی از نخواستن و نتوانستن و فرار از دانستن است بلکه بهتر آنست که بگوید هنوز چشم و گوش بشر آنقدر قوی نشده‌اند تا آن بیرون را ببینند و درک کنند اما واقعیت چیست؟ واقعیت این است که تکنولوژی ارتباطات ما هنوز آنقدر پیشرفت نکرده که بتوانیم جهان اطرافمان را بفهمیم، در این راستا باید بگویم سرعت نهایی ارتباطات ما، سرعت نور است که در مقیاس فضایی تقریباً فاقد ارزش است چرا؟ چون در ارتباط با نزدیکترین ستاره یعنی آلفا سنتائوری ارسال و دریافت یک پیام ما حدود نه سال وقت می‌برد اما در همین حال اگر پیاممان را بخواهیم به سوی دیگری از کهکشان خودمان ارسال کنیم هزاران سال وقت خواهد گرفت و طبیعتا چنین تکنولوژی در ارتباطات فرازمینی نا کارآمد است و مثل این می‌ماند که ما بایستیم و همانند صدها سال پیش فردی را از فاصله چند صد کیلومتری با فریاد زدنمان با خبر کنیم به نظر شما آیا این احمقانه نیست پس در اینجا بهتر است تصور کنیم که موجودات فرا زمینی پیشرفته پیامهایشان را فراتر از سرعت نور و با سیستم‌های پیشرفته تر از ما به فضا می‌فرستند که ما به علت ندانستن این تکنولوژی نسبت به آن کور هستیم و قادر به دریافت آن نیستیم کما اینکه همین حالا ممکن است ما در معرض پیامهای بیشمار اینچنینی از فضا باشیم .شانس‌ها و گزینه‌های وجود زیست غیرزمینی با پیشرفت علم در قرن اخیر، حال دیگر می‌توانیم پاسخ‌های روشن تری را درباره حیات و احتمال وجود آن در کیهان بیابیم. با احتساب شماره تخمینی سیارات عالم، دانشمندان محاسبه کرده‌اند احتمال اینکه ما تنها باشیم و به جز زمین در سراسر کائنات نشانی از حیات نباشد یک در ۱۰۰ میلیون است. در هر کهکشان مانند راه شیری ۱۰۰ تا ۴۰۰ میلیارد ستاره وجود دارد و کیهان شناسان تخمین می‌زنند ۴۰۰ میلیارد کهکشان در عالم موجود است بنابراین پذیرفتنی نیست اگر بگوییم سیاره کوچک ما در کنار ستاره عادی مان تنها مکان پذیرای حیات در عالم است اما تنها زیستگاهی که تاکنون در عالم می‌شناسیم زمین خودمان است. در اینجا به دلیل گستردگی مطلب بحث درباره حیات در کیهان را به حوزه کوچک تر آن یعنی منظومه شمسی محدود خواهیم کرد و به احتمال وجود حیات و سیارات و اقمار پذیرای آن می‌پردازیم. {در آزمایش فیلادلفیامثل اینکه انسان‌ها با موجودات فضایی برخورد داشته اند.}۱- مریخ: سیاره دیگر کمربند حیات مریخ است که تاکنون بیش از دو گزینه دیگر کاوش شده است. در چند صد میلیون سال اول منظومه شمسی، مریخ نسبت به زمین شرایط بهتری برای پیدایش حیات داشته که به دلیل سریعتر سرد شدن مریخ بوده است. همین زمینه شرایط پیدایش باکتری‌ها را زیر پوسته مریخ ایجاد کرد. یعنی شرایط سطحی مریخ بسیار زودتر از زمین برای پیدایش حیات آماده شده است. یافته‌های اخیر مریخ نوردهای ناسا وجود آب در گذشته مریخ- احتمالاً حدود یک میلیارد سال قبل- را نیز تایید کرده اند. هرچند میزان آن و مدت زمان بقای آن همچنان مبهم است. علاوه بر این شواهدی دال بر وجود جوی ضخیم از co2 در سال‌های آغازین این سیاره وجود دارد. شاید در همین دوره حیات در زیر سطح مریخ یا حتی بر سطح آن فرصت رشد یافته باشد اما به دلیل میدان مغناطیسی و گرانش ضعیف مریخ (حدود ۳۸ درصد جو زمین) باد خورشیدی جو آن را بیش از پیش پراکنده ساخت و سبب بخار شدن یا فرو رفتن آب‌های سطحی به زیر سطح مریخ و یخ زدن آنها شده است. اخیراً نیز مدار گردهای مریخ نشانه‌های امیدوار کننده‌ای را از وجود منابع یخ- آب زیر سطح مریخ یافته اند. بنابراین امکان حیات بر روی مریخ کنونی بسیار کم است اما غیرممکن نیست. احتمالاً گرمای درونی آن به اندازه‌ای هست که لایه زیرین یخ را گرم کند و محیطی نسبتاً مساعد را برای میکروب‌های جان سخت مریخی ایجاد کنند. این باکتری‌ها در صورت وجود در سوخت و سازشان تولیدکننده متان هستند. جالب این است که شواهد اخیر مدارگرد مریخ نشانه‌هایی قطعی از وجود متان در جو مریخ دارد که یا بر اثر واپاشی‌های حاصل از زندگی باکتری‌ها به وجود می‌آیند یا بر اثر فعالیت‌های پیوسته آتشفشانی در جو پخش می‌شوند. این که آیا در دوره ابتدایی مریخ حیات شکل گرفته است یا حتی هنوز هم باکتری‌هایی زیر لایه‌های سطحی آن- جایی که احتمالاً آب مایع وجود دارد- زنده مانده‌اند هنوز بی پاسخ مانده است و جواب قطعی آن طی کاوش‌های آینده حاصل می‌شود. (شهاب سنگ مریخی ALH84001 که ۱۳۰۰۰ سال پیش در قطب جنوب سقوط کرده است. در بزرگنمایی ۱۰۰ هزار برابر با میکروسکوپ الکترونی، ساختارهای کرم مانندی دیده می‌شود که دانشمندان آنها را مشابه سنگواره‌های حیات ابتدایی می‌دانند. اما هیچ چیز هنوز قطعی نیست.) بنابراین هر دو سیاره موجود در کمربند حیات را بررسی کردیم. (البته غیر از زمین) اما ممکن است در هر منظومه کمربندهای حیات متعددی وجود داشته باشد یعنی قلمرو حیات ابتدایی محدود به کمربند حیات دور هر ستاره نیست. اگر سیاره‌ای گازی اقماری بزرگ داشته باشد، نیروی جذر و مدی میان سیاره و اقمار درون این اقمار را گرم می‌کند. یعنی حتی اگر سیاره و قمرش نزدیک ستاره‌ای هم نباشند، انرژی مورد نیاز حیات ابتدایی تأمین خواهد شد. ۲- اروپا: سطح این قمر مشتری را اقیانوسی نیمه عمیق از آب فراگرفته و روی آن را لایه‌ای یخ ضخیم که شاید ضخامت آن ۱۰ تا ۱۵ کیلومتر باشد، پوشانیده است و این لایه یخ به دلایل مجاورت با خلأ همواره در حال شکست و ترمیم است. این قمر هم اندازه ماه زمین است و منبع گرمایی درونی آن در اثر مکش گرانشی مشتری و دیگر قمرها بر اروپا به وجود آمده است. این گرما یخ‌های زیرین را ذوب می‌کند، در عین حال فشار یخ‌ها باعث می‌شود آب بخار نشود، در نتیجه ممکن است نوعی از حیات در آب زیرین شکل گرفته باشد. شکلی از حیات که متفاوت از حیات شناخته شده زمین خواهد بود. چون ژرفای یخ به حدی است که نور خورشیدی از آن نمی‌گذرد بر همین اساس حیات وابسته به نور خورشید نمی‌تواند در آنجا شکل بگیرد. اینکه آیا حیاتی در آنجا آغاز شده و تا کجا متحول شده است را نمی‌دانیم. با شروع ماموریت مدارگرد جیمو (JIMO) و مطالعه قمرهای یخی مشتری، اطلاعات نسبتاً کامل تری را درباره احتمال حیات در اروپا به دست خواهیم آورد. تنها زمانی می‌توانیم با قطعیت از حیات در اروپا صحبت کنیم که ناسا موفق شود کاوشگری را به اروپا بفرستد و با سوراخ کردن یخ ها، حیات دریایی را آزمایش کند که این امر با توجه به شرایط و ضخامت یخ به زودی امکان‌پذیر نیست. گزینه‌های وجود حیات در منظومه شمسی غیر از زمین تنها سه گزینه وجود دارد که احتمال پیدایش حیات بر روی آنها بررسی می‌شود. می‌توانیم با اطمینان بگوییم حیات در مریخ، یکی از اقمار مشتری - اروپا و یکی از اقمار زحل - تیتان - می‌تواند پدید بیاید. کمربند حیات خورشید شامل سه سیاره زهره، زمین و مریخ است. (کمربند حیات در منظومه شمسی یعنی جایی که سیاره‌ای با جو مناسب دارای آب به صورت مایع است و احتمال شکل گیری حیات تنها در این کمربند وجود دارد) سیاره زهره از لحاظ ظاهری شباهت زیادی به زمین دارد. جرم آنها با هم برابر است و ضمناً ترکیبات اتمسفری اولیه دو سیاره شباهت زیادی با هم داشته‌اند اما سیاره زهره کمی نزدیک تر از زمین به خورشید است و این باعث عدم پایداری آب مایع در آن سیاره می‌شود. همچنین گاز کربنیکی که در جو آن قرار دارد باعث ایجاد خاصیت گلخانه‌ای شدید شده و درجه حرارت آن را تا ۵۰۰ سانتی گراد می‌رساند. بنابراین می‌بینید که از شرایط ابتدایی حیات یعنی آب مایع و جو مناسب برخوردار نیست.(سطح یخی اروپا، شیارهای موجود یخ‌های ترک خورده سطح اروپا را از دید فضاپیمای گالیله در سال ۱۹۹۸ نشان می‌دهد.) ۳- تیتان: این قمر با قطری معادل ۵۱۵۰ کیلومتر دومین قمر بزرگ منظومه شمسی و حتی از سیاره‌های پلوتون و عطارد نیز بزرگ تر است. اما مهم‌ترین ویژگی آن وجود جو قابل توجه آن است که از نظر ترکیبات و فشار سطحی به زمین بسیار شبیه است. جو هر دو از نیتروژن (۱۷ درصد برای زمین و ۹۰ تا ۹۷ درصد برای تیتان) تشکیل شده و فشار جو در تیتان ۵/۱ برابر فشار جو در زمین است. البته دومین گاز فراوان در زمین اکسیژن و در تیتان متان است. دورتا دور جو تیتان تا ارتفاع ۷۰۰ کیلومتری سطح غباری از ذرات متان وجود دارد. در عکس‌هایی که کاسینی اخیراً از این قمر بااهمیت گرفته نواحی تیره و روشن بسیاری دیده می‌شد. نواحی تیره احتمالاً دریاهای اتان و متان هستند که در دمای ۱۷۹- درجه سطح تیتان به وجود آمده‌اند و نواحی روشن باید قاره‌هایی بر سطح آن باشند. به دلیل دمای بسیار کم تیتان، احتمال وجود حیات در آن وجود ندارد اما این قمر ترکیبات آلی یعنی بلوک‌های سازنده حیات را در خود جای داده است. بنابراین نمونه‌ای عالی برای بررسی شرایط آغازین حیات است، یعنی چیزی شبیه زمین در ۵/۴ میلیارد سال پیش که اکنون می‌توان سیر تکوین حیات را بر روی نمونه‌ای آزمایشگاهی مطالعه کرد. حال چگونه بر روی چنین قمری با اوضاع محیطی نه چندان مساعد حیات شکل می‌گیرد؟ تیتان یکی از مهم‌ترین عامل‌ها را دارا است و آن جوی پایدار است که مانند یک حفاظ محیط درون قمر را از فضای بیرون آن جدا می‌کند. مورد بعدی مانند پیدایش حیات ابتدایی بر روی زمین است. پرتوهای فرابنفش در برخورد با تیتان باعث شکسته شدن مولکول‌های نیتروژن، متان و سایر مولکول‌ها می‌شود و در نتیجه ترکیبات آلی بعدی شکل می‌گیرد. در نهایت چگالی ابرها به حدی می‌شود که امکان ریزش باران‌های هیدروکربنی را روی قمر بالا می‌برد که در صورت روی دادن این پدیده مهم، دریاچه‌ها و رودهایی از ترکیبات آلی سطح این قمر را می‌پوشاند. بنابراین شرایط حیات ابتدایی در مجاورت مولکول‌های آلی مساعد تر می‌شود و در آن صورت ما شاهد آن چیزی خواهیم بود که در حدود ۵/۴ میلیارد سال پیش در زمین آغاز شده است، تاکنون به چنین موجودات هوشمندی ختم شود. بسیاری از این حدسیات بعد از فرود هویگنس و تجزیه و تحلیل کامل داده‌های ارسالی آن قطعی خواهد شد. با توجه به آنچه در بالا ذکر شد می‌بینیم احتمال این که در جای دیگری از منظومه شمسی هم بتواند شکل بگیرد صفر نیست. چنانچه شواهد حاکی از آن است که در زمانی دوردست در مریخ حیاتی ابتدایی وجود داشته و اکنون ممکن است در قمر اروپا ایجاد شده باشد و در آینده‌ای دور هم احتمال ایجاد آن بر تیتان وجود دارد، پس باید امیدوار باشیم که ما در این کیهان تنها نخواهیم بود.


جلوه‌هایی از انرژی حیاتی، پرانا انرژی حیاتی، جنبة نادیدنی هستی‌ است که جهان را شکل می‌دهد و همه چیز را به جنبش درمی‌آورد :

 این انرژی قابل دیدن و لمس کردن نیست، اما مانند هوایی که تنفس می‌کنیم ما را دربرگرفته و موجب ایجاد توازن در روح، روان و جسم ما می‌شود. انرژی حیاتی به اشكال مختلف ظهور می‌كند و همة جامدات و موجودات جهان فیزیك و پدپده‌های روحی و روانی را شامل می‌گردد. هرچه انرژی حیاتی متراكم‌تر شود، به ماده و جهان فیزیك نزدیك‌تر است و هرچه رقیق‌تر باشد به تجلیات روح. مذاهب، مکاتب، فرهنگ‌ها و نژادها همواره از وجود این انرژی آگاه بوده و آن را به اسامی مختلفی نامیده‌اند. مسیحیان آن را ایت» می‌نامند كه در همه‌جا نافذ و سیال است و كاهنان پُلی‌زیری و هاوایی آن‌را مانا» می خوانند. نزد صوفیان این نیرو به بركت» شناخته می‌شود.  از طرفی پژوهش‌گران روسی این انرژی را به نام پلاسمای حیاتی» می‌شناسند. همچنین نومیا» به گفتة پاراسلوس، انرژی حیاتی و کیهانی» به گفتة برونلر، نام‌هایی ‌است كه به انرژی حیاتی اطلاق شده است. همة این اسامی اشاره به انرژی مادر و بنیادین هستی‌ دارند كه همه چیز را شكل داده و در همه چیز نفوذ می‌كند. در شماره‌های پیش به انرژی ارگن به گفتة ویلهم رایش و نیروی ادیك كشف رایشن باخ پرداختیم، در این شماره نیز به‌ جلوه‌ای دیگر از انرژی حیاتی، درالفبای باطنی هندوها یعنی پرانا» می‌پردازیم:در مناطق مختلف، مطالب زیادی با تعابیر و كلمات بومی و فرهنگ خاص محل، در مورد نیروی حیاتی وجود دارد. تقریبا تمام روش‌های باطنی، بسیاری از روش‌های درمانی، ورزش‌های رزمی، تانترا، به نوعی با نیروی حیاتی در ارتباط مستقیم قرار دارند. در بعضی از این روش‌ها از لفظ پرانا استفاده می‌كنند، بعضی با تعابیر دیگری اشاره به همان مفهوم دارند . تا مدت‌ها، مطالب زیادی در علوم تجربی در این‌باره وجود نداشت و از دید آنان، این مبحث یك نظریه یا باور قدیمی درنظر گرفته می‌شد. اما بررسی‌ها و تحقیقات اندیشمندان و متفكران و پیشرفت‌هایی كه در زمینه‌های مختلف از جمله فراروان‌شناسی به عمل آمد، دیدگاه آنان را نیز تغییر داد. اكنون شواهد و مدارك عملی زیادی در تأیید آن از طرف كسانی كه زمانی آن را نمی‌پذیرفتند، اقامه می‌شود.پرانا در اصل یك لغت سانسكریت است كه در الفبای باطنی هندوها اشاره به گوهر حیات، نیروی حیاتی و یا نیروی خلاقة درون دارد. روشن بینان، آن را به صورت ذراتی متحرك از جنس نور كه منشأ حركت و حیات و آگاهی در جهان مادی‌ست مشاهده و تعریف كرده‌اند. پرانا، ماده را به حركت و جنبش در می‌آورد. پرانا همان چیزی‌ست كه به‌عنوان نیروی جاذبه و یا به‌عنوان خاصیت آهن‌ربایی تظاهر می‌یابد. پراناست كه به‌عنوان جریانات عصبی یا به‌عنوان نیروی تفكر و اندیشه ظاهر می‌شود. از دید فلسفة یوگا، از تفكر و اندیشه گرفته تا پست‌ترین اعمال، همگی صرفا تجلی پراناست پرانا و کاربردهای آن: پرانا تمامی انرژی‌های ذهنی و جسمی را نمایان می‌سازد. با انجام فعالیت‌های گوناگون، پرانا از بین رفته و مجدداً از طریق هوا و غذا، جذب می‌گردد. انجام مرتب تمرینات تنفسی، افزایش پرانا را در بدن باعث شده و شخص را قادر می‌سازد با انجام تکنیک‌های نسبت به انتقال آن به افراد دیگر برای شفادهی بیماران اقدام نماید. جذب ماده حیات یا همان پرانا تنها از طریق آگاهی بر روی تنفس امکان‌پذیر است.رابطه پرانا با تمرکز: هر چقدر پرانا را از طریق تمرینات تنفسی بیشتر جذب کنیم تمرکز و بودن در لحظه بیشتر شده، و در نهایت منجر به افزایش تمرکز فکر می‌گردد.جذب پرانا در بدن از طریق ”نادی‌ها یا کانال‌های عبور انرژی انجام می‌گیرد، ۳ کانال اصلی عبور پرانا در بدن وجود دارد که عبارتند از: ”پینگالا یا خورشید، ”آیدا یا ماه و ”سوشومنا یا کانال اصلی.انرژی‌های گرم از سمت راست بدن و از طریق کانال ”پینگالا جریان پیدا می‌کند، انرژی‌های سرد بدن از سمت چپ و از طریق کانال آیدا به‌حرکت در می‌آید در انتهای ستون‌فقرات نیرو یا انرژی عظیمی به نام کندالینی شاکتی وجود دارد که آن‌را به‌صورت مار خفته‌ای تشبیه کرده‌اند. این انرژی از طریق کانال سوشومنا که در امتداد ستون‌فقرات قرار دارد به‌تدریج به حرکت درآمده و از ۷ چاکرا که از انتهای ستون‌فقرات شروع و به تاج سر ختم می‌شود عبور کرده و فرد را به فرا آگاهی می‌رساند.نکته: برای بیدار کردن این نیروی عظیم معنوی که به سال‌ها تمرین نیاز دارد تنها یک راه وجود دارد و آنهم انجام تمرینات مرتب یوگا، مدیتیشن و پیروی از رژیم‌غذائی مناسب می‌باشد. پراناهای اصلی بدن: ۵ پرانای اصلی در بدن وجود دارد که عبارتند از: پرانا، آپانا، سامانا، یودانا و ویانا هر یک از پراناهای مذکور وظیفه سالم نگهداشتن بخشی از اندام‌های بدن را به‌عهده دارند. پرانا در تمامی اتفاقات پیدا و پنهان و تمامی کارکردهای بدن اعم از خوردن، خوابیدن، فکرکردن، احساس کردن، تصمیم گرفتن و اراده کردن، نقش اساسی دارد.جذب و ذخیرة نیروی حیاتی پرانا پرانا را می‌توان جذب و ذخیره كرد. ذخیرة پرانا مانند پس‌انداز كردن آن است. بعضی عوامل موجب جذب بیشتر پرانا و بعضی عوامل موجب دفع آن می‌شود. ذخیرة پرانا خود موجب افزایش آن می‌شود. هنگامی كه مقدار پرانا در كسی افزایش یابد، تأثیر مستقیمی بر روحیات و افكار و اعمال شخص می‌گذارد و شخص، توانمندی‌های خارق‌العاده‌ای از جنس قدرت‌های فیزیكی و متافیزیكی از خود بروز می‌دهد.افزایش نیروی حیاتی، تأثیرات ملموسی دارد كه به صورت مستقیم یا غیر مستقیم قابل مشاهده است. حوزة این تغییرات بسیار است و بیان تمام موارد آن مقدور نیست، اما برای نمونه و در حد اشاره چند مورد بیان می‌شود. به نسبت افزایش نیروی حیاتی، توان شخص نیز افزایش می‌یابد و شخص نهایتاً تبدیل به انسانی كامل می‌شود. هنگامی كه این نیرو باز هم افزایش یابد، شخص به موجودی افسانه‌ای تبدیل و قابلیت‌های كیهانی و الهی از او صادر می‌گردد.بعضی به‌طور طبیعی جاذب پرانا هستند و ذخیرة زیادی از آن را دارند. بعضی نیز دافع پرانا هستند و ذخیرة كمی از آن دارند. بعضی اعمال نیز موجب افزایش و حفظ پرانا و بعضی اعمال موجب كاهش آن می‌شود. تمریناتی نیز برای افزایش و ذخیرة پرانا وجود دارد.ذخیرة انرژی پرانا نیازهای حیاتی شخص را كاهش می‌دهد. برای مثال، از نیاز شخص به آب و خوراك و خواب كاسته می‌شود. گزارش‌هایی از كسانی كه قادر به ذخیره و افزایش میزان پرانا در خود بوده‌اند، ثبت شده است كه برای مدت‌های طولانی بدون هوا و یا آب و غذا و خواب زندگی كرده‌اند.پرانا را نه تنها از طریق تنفس، بلكه از طرق مختلفی از جمله آب یا غذا یا غیره می‌توان جذب كرد. گاه نیز می‌توان آن را مستقیماً از كیهان، كائنات یا آسمان به دست آورد. انجام اعمال هم‌سوی با ارادة الهی نیز موجب می‌شود كه قدرت جذب شخص بالا برود. انسان و موجودات زنده دارای حداقلی از این نیرو برای زنده ماندن هستند. وقتی این نیرو افزایش می‌یابد، توانمندی‌های شخص نیز افزایش می‌یابد.به طور طبیعی كسانی كه این نیرو را در خود ذخیره كنند، یا سطح آن را افزایش دهند، از سلامت بسیار خوبی برخوردار می‌شوند. با توجه به این كه نیروی حیاتی ارتباط مستقیمی با غدد مختلف بدن دارد، ارتباط این دو مستقیم است. با كاهش یكی، آن دیگری هم كاهش می‌یابد و با افزایش آن، دیگری نیز افزایش خواهد یافت. این نیرو كه پالایش نیز می‌یابد، موجب تأمین سلامت و افزایش طول عمر شخص خواهد شد تعریف کلی پرانا سوامی شیواناندا بنیان گذار مؤسسه دیو اینلایف واقع در دامنه هیمالیا در كتابی تحت عنوان ((كندالینی یوگا )) پرانا را چنین توصیف كرده است . پرانا ماحصل كلی نیروهائی است كه در جهان متجلی هستند پرانا نیروی حیاتی است و تنفس تجلی ظاهری پرانا است . با اجرای روشهای درست كنترل تنفس می توان این ماده لطیف را در درون كنترل و جذب كرد .كنترل پرانا كنترل فكر است در واقع فكر بدون پرانا نمی تواند عمل كند . پرانا ماحصل انرژیای نهفته ایست كه در جهان و انسان وجود دارد گرما-روشنائی –الكتریسته و مغناطیس همه تجلیات پرانا هستند .قرارگاه پرانا قلب انسان است پرانا نیروی واحدی است كه وظایف بسیاری را انجام می دهد از اینرو متناسب با وظایفی كه انجام می دهد نامهای مختلفی دارد كه عبارتند از : پرانا- آیانا – سامانا- اودانا-ویانا .هدایت پرانا به وسیله فكر و تحت كنترل اراده نیروی حیاتی مجددی است كه می توان آنرا هشیارانه برای پیشرفت خود یا شغاداون بسیاری از بیماریهای غیر قابل علاج و یا برای مقاصد مفید دیگر به كاربرد .اگر شما به طریقه كنترل یك موج كوچك پرانا طی اعمال فكری پی بید  آنوقت راز انقیاد پرانا ی عالمگیر بر شما آشكار خواخد شد .پیرو یوگا یعنی كسی كه آگاه بر دانش این راز است از هیچ نیروئی بیم ندارد زیرا او بر كلیه تجلیات نیرئی های عالم تسلط یافته است پرانا ماحصل کلی نیروهائی است که در جهان متجلی هستند پرانا نیروی حیاتی است و تنفس تجلی ظاهری پرانا است . با اجرای روشهای درست کنترل تنفس می توان این ماده لطیف را در درون کنترل و جذب کرد .کنترل پرانا کنترل فکر است در واقع فکر بدون پرانا نمی تواند عمل کند . پرانا ماحصل انرژی نهفته ایست که در جهان و انسان وجود دارد گرما، روشنائی ،الکتریسته و مغناطیس همه تجلیات پرانا هستند . قرارگاه پرانا قلب انسان است پرانا نیروی واحدی است که وظایف بسیاری را انجام می دهد از اینرو متناسب با وظایفی که انجام می دهد نامهای مختلفی دارد که عبارتند از : پرانا، آیانا ، سامانا، اودانا، ویانا . هدایت پرانا به وسیله فکر و تحت کنترل اراده است . نیروی حیاتی مجددی است که می‌توان آنرا هشیارانه برای پیشرفت خود یا شفای بسیاری از بیماریهای غیرقابل علاج ویا برای مقاصد مفید دیگر به کاربرد .اگر شما به طریقه کنترل یک موج کوچک پرانا طی اعمال فکری پی ببرید  آنوقت راز پرانا‌ی عالمگیر بر شما آشکار خواخد شد . پیرو یوگا یعنی کسی که آگاه بر دانش این راز است از هیچ نیروئی بیم ندارد زیرا او بر کلیه تجلیات نیرئی‌های عالم تسلط یافته است .ما نباید خود را به‌ ادراک‌ ماورای‌ حواس‌ مدیتیشن‌، تله‌پاتی‌، پیشگویی‌ و احساسات‌ مافوق‌ بشری‌ محدود کنیم‌  .ورای‌ دیدن‌ یا لمس‌ کردن‌ و یا شنیدن‌، فهم‌ ماورایی‌ حواس‌ جسم‌ است‌. اشیاء انعکاسی‌ از ماده‌ هستند که‌ به‌ صورت‌ جرمی‌ از اتمهای‌ مرتعش‌ و پیوند خورده‌ به‌ یکدیگر در اتر تلاقی‌ می‌شود. اما آنچه‌ در ذهن‌ مجسم‌ می‌شود باید حیات‌ و زندگی‌ پیدا کند. قدرت‌ خلاقه‌ شما باید فعال‌ شود تا جایی‌ که‌ به‌ شرایط‌ لازم‌ دور و بر شما قدرت‌ جذب‌ بدهد و بتواند منابع‌ و شرایط‌ لازم‌ را برای‌ تحقق‌ خواسته‌ها جذب‌ کنند. با این‌ شرایط‌ نیز باید آنچه‌ برای‌ خودتان‌ تصور می‌کنید باور داشته‌ باشید. مهم‌ همین‌ است‌ که‌: آنچه‌ برای‌ خودتان‌ تصور می‌کنید، باور داشته‌ باشید. موفقیت‌ حاصل‌ اعتماد است‌.در اینجا باید گفت‌: ذکرگفتن‌، تعمق‌ یا مدیتیشن‌ یا مدی‌تراپی‌ یا یوگا با روش تنفس پرانایی باعث‌ می‌شود دردرون‌ ما منبع‌ قدرتمندی‌ ایجاد شود و بطور عمیق‌ ضمیر درونی‌ را باور می‌کنیم . اما متاسفانه‌ مدیتیشن‌ و حالات‌ ذکر پیامدهای‌ دراماتیک‌ و گاهی‌ ترسناک‌ را در دوره‌ کوتاهی‌ از زمان‌ نیز دارد. همانطور که‌ گفته‌ شد اگر آگاهی‌ و دانش‌ خود را بالا برده‌ و از استاد کمک‌ بگیریم‌، می‌توانیم‌ به‌ خوبی‌ تشخیص‌ دهیم‌ و دیگر به اوهامات‌  و خرافات‌  دچارنشویم‌.دستورات مهم در انجام پرانایاما .1  در تمرینات پرانایاما بایستی منظم و جدی بود. .2 در هنگام بیماری نباید تمرینات پرانایاما را انجام داد. .3 به هنگام انجام تمرینات پرانایاما عضلات صورت را عادی نگهداشته، اخم نکنید. .4 بیش از توانتان نفس را نگاه ندارید..5 در صورت احساس درد در سینه تمریناتتان را متوقف کنید..6 از صحبت کردن بیش از حد و از خوردن بیش از اندازه غذاهای چرب و گوشتی پرهیز کنید..7 پرانایاما نیازمند تمرکز عمیق است و ذهن نقش اساسی را در آن ایفا می‌کند. بنابراین بایستی تمرکز فکرتان را با تمرینات تمرکزی یا مدیتیشن افزایش دهید.تنفس پرانایاما اهمیت تنفس صحیح در مكتب یوگا بقدری است كه می توان آنرا یكی از اركان مهم این مكتب به حساب آورد .تنفس در یوگا با نفس كشیدن معمولی كه موجب ادامه حیات و سوخت و ساز بدن است كلی تفاوت دارد .در تنفس معمولی و روز مره اكسیژن را كه مورد نیاز بدن است جذب می كنیم و بدنوسیله خون را تصفیه و مواد زائد را می سوزانیم اما اكثر همین تنفس دائمی را كه موجب ادامه حیات است به درستی انجام نمی دهیم و نیاز كلی بدن را بطور شایسته برطرف نمی كنیم هنگام فرو بردن هوا كه باید ریه ها كاملا از هوا پر شود تا اكسیژن كافی به بدن برسد عمل دم سریع و ناقص انجام می گیرد و بیش از نیمی از گنجایش ریه ها پر نمی شود نتیجه اش بسیاری از نارسائیها و عوارضی است كه مبتلا هستیم اما علت آنرا نمدانیم سرگیجه ها- سردرد ها –خستگی های بی دلیل نشانه ای از كمبود نیروی حیاتی بدن است .علاوه بر این در مكتب یوگا عقیده بر این است كه غیر از اكسیژن ماده حیاتی دیگری در كائنات وجود دارد كه آنرا ((پرانا)) می نامند .پرانا همانند اشعه خورشید طلائی رنگ و گرم است و بوسیله كاربرد روشهای پرانایاما جذب بدن می شود و نیروی حیاتی از دست رفته سلولهای بدن و سیستم عصبی را تامین كرده موحب تازگی و طراوت سلولها و رفع نارسائیهائی می شود كه در اثر خستگی و كمبود نیروی حیاتی عارض شود است .چون از لحاظ علمی دلیلی بر وجود پرانا در هوا نیست ممكن است خواننده وجود پرانا را تصویری بیش نداند اما اگر در مدتی طبق دستورات این كتاب تمرینات تنفسی (( ساواساعالی )) را انجام دهید وجود پرانا را اعمال احساس خواهید كرد و به این نكته بیشتر اهمیت خواهید داد كه علم به بیش از قطره ای از دریای مجهولات دست نیافته است .برای اجرا كردن شفای پرانیك ابتدایی هفت تكنیك اصلی دنبال می شود :1- احساس كردن دستها  2- اسكن كردن دقیق هاله درونی بیمار 3- جارو كردن ( پاكسازی ) عمومی و موضعی 4-  بالا بردن قابلیت پذیرش بیمار 5- دادن انرژی پرانا : تكنیك چاكراهای دست الف ) به درون كشیدن پراناب) بیرون دادن پرانا 6- تثبت پرانای انتقال یافته : این كار با سه بار تجسم و گفتن رنگ " آبی روشن " به این صورت : آبی روشن – آبی روشن – آبی روشن سه بار تثبیت كردن انرژی انتقال یافته با سه بار گفتن این كلمه : ثابت – ثابت – ثابت 7- رها كردن ( قطع كردن ) سطح انرژی پرانای انتقال یافته بین بیمار و شفاگر ( بوسیله حركت اوریب دست از بالا به پایین و در چند مرتبه ) اصطلاحا " كات كردن ".همه تكنیكهای این فصل مورد آزمایش قرار گرفته اند . اغلب شما می توانید با دنبال كردن صحیح دستور ها  و فقط در چند جلسه نتایج مثبتی بدست آورید . مهم آنست كه ذهن باز و پشتكار داشته باشید .آنچه می خوانید بلافاصله انجام دهید و هر یك را حداقل چهار جلسه تمرین كنید .نكته مهم :برای هر كاری در انرژی درمانی نیاز به تمركز ذهن است. این كار برخلاف ظاهر سختش . بسیار ساده است. فقط كافی است فقط یك لحظه جسم یا موضوع یا هر چیزی كه می خواهید بر روی آن تمركز كنید در ذهنتان بیاورید و بعد به ادامه كارهایتان بپردازید و اطمینان داشته باشید كه حتی سرو صدای زیاد هم نمی تواند شما را از حالت تمركز بیرون بیاورد .مگر زمانی كه خودتان قصد قطع تمركز را داشته باشید.پرانایاما (علم تنفس)پرانایاما فرایند تنفس یوگایی یا تنفس علمی است.پرانا :به معنی تنفس , تعرق , زندگی ,انرژی حیات , باد ,انرژی یا نیرو است .یاما:به معنی مدت زمان , تداوم , گسترش یا مهار نمودن است.بنابراین پرانایاما معنی گسترش و كش دادن تنفس همراه با كنترل كردن آن را می دهد.هر تنفس شامل سه جز می باشد: 1- دم یا استنشاق كه پر كردن معنی می دهد.(پوراكا) 2- حفظ كردن یا نگه داشتن تنفس به حالتی كه هوای بلعیده شده در داخل شش ها باقی می ماند. 3- بازدم یا بیرون فرستادن هوای درون ریه ها كه رچاكا (تخلیه ) می نامند. ناظر بودن بر روند عادی تنفس  به مدت دو دقیقه بدنتان را ریلكس كنید بدین صورت كه به پاهایتان فكر كنید كه در راحتی و وانهادگی كامل قرار گرفته اند و همچنین بعد از آن به ترتیب به عضلات دست ,گردن وشانه , پوست سر و صورت , شكم و ستون فقرات را در آرامش كامل به ترتیبی كه گفته شد قرار دهید.بعد از آن 15 دقیقه بر روند دم و باز دم خود به صورت آگا هانه ناظر شوید و روند تنفس را بطور عادی دنبال كنیدو بعد 5 دقیقه در جایی كه قرار گرفته اید استراحت كنیدو از این استراحت لذت ببرید و بعد آرام تمرینتان را خاتمه دهید. هیچ گاه بعد از تمرین یا بعد از خواب به یكباره بلند نشوید همشه در جایی كه هستید جند دقیقه بمانید و بعد برخیزید.تنفستنفس نقش اساسی در حالات و روحیات ما دارد و پل ارتباطی روح و جسم ما است و اگر ما بتوانیم بر تنفس خود تسلط داشته باشیم به قدرت های روحی زیادی می توانیم دست پیدا كنیم.

قدرت ضمیر ناخودآگاه خود را درک کنید؛ اگر واقعاً قصد دارید که در زندگی خود به موفقیت و کامیابی دست پیدا کنید، باید بدانید که ذهن ناخودآگاه‌تان به چه صورت کار می‌کند :

و از خود واکنش نشان می‌دهد. باید به این امر اعتقاد داشته باشید که هیچ گاه برای دست یابی به رویاها و آرزوها دیر نیست. هیچ گاه برای تبدیل شدن به آن فردی که می‌خواهید، دیر نیست. جرج الیوت مغز انسان به دو قسمت تقسیم می‌گردد: خودآگاه و ناخودآگاه. شاید تا کنون بارها از زبان دانشمندان شنیده باشید که افراد تنها از ۱۰درصد ذهن خودآگاه خود استفاده می‌کنند. باید توجه داشت که ضمیر ناخودآگاه بسیار بزرگ‌تر و نیرومندتر عمل می‌کند و در حدود ۹۰درصد دیگر از واکنش‌های ذهنی ما را نیز همین قسمت تحت کنترل خود دارد. آیا می‌دانید ممکن است در زندگی شما چه اتفاقاتی روی دهد اگر بتوانید به طور کامل از ضمیر ناخودآگاه ذهن خود استفاده کنید؟  عملکرد ضمیر ناخودآگاه ضمیر ناخودآگاه در محل استقرار خود از ما محافظت کرده و ما را زنده نگه می‌دارد. هر چیزی را که در زندگی خود با حواس پنجگانه‌مان احساس می‌کنیم، تمام چیزهایی را که می‌بینیم، می‌شنویم، حس می‌کنیم، می‌چشیم و بو می‌کنیم برای تحلیل و بررسی‌های آتی به ذهن فرستاده می‌شوند و در قسمت ضمیر ناخودآگاه ما ذخیره خواهند شد. در این قسمت از ذهن، نوعی مرجع کامل پیرامون کلیه وقایع زندگی ما درست می‌شود. فرض کنید شما یک تجربه منفی را در زندگی خود بدست آورده باشید، در این شرایط خاطره آن واقعه ناگوار در ذهن شما ثبت و ضبط خواهد شد. اگر در هر زمان دیگری با یک چنین رویدادی به طور مجدد در زندگی خود مواجه شوید، ضمیر ناخودآگاه به طور اتوماتیک آن خاطره منفی را به یاد می‌آورد و فوراً احساسات، تصاویر و خاطرات مشابه را به ذهن می‌فرستد.همه خاطرات گذشته را به یاد شما می‌آورد و به شما آموزش می‌دهد که چگونه می‌توانید با در نظر گرفتن همه احساسات و افکارتان به آن پاسخ دهید.یک نمونه مناسب که می‌توان در این زمینه مطرح کرد، مثال همان کتری پر از آب در حال جوشیدن است. اگر دست شما یک مرتبه با کتری بسوزد، در ذهن شما حک می‌شود که کتری داغ بوده و می‌تواند دست شما را بسوزاند و به شما آسیب وارد سازد. اگر یک چنین قابلیتی را نداشتیم، آنوقت به تکرار اشتباهات خود ادامه می‌دادیم. ضمیر ناخودآگاه این قابلیت را دارد که در آن واحد کارهای متفاوت را انجام داده و واکنش‌های بیشماری را بررسی کند. در عین حال شما می‌توانید راه بروید، تنفس کنید، قلب‌تان ضربان خود را داشته باشد و . همه این وقایع در ذهن فرد ثبت می‌شود. لازم به ذکر است که ذهن انسان به صورت ۲۴ساعته در حال فعالیت است، یکسره و بدون توقف و استراحت. یکی دیگر از نمونه‌های بارز ضمیر ناخودآگاه، رانندگی است.زمانی که شما در حال رانندگی هستید، اصلاً به نحوه عملکرد خود فکر نمی‌کنید و تمام اعمال خود را با فکر انجام نمی‌دهید، بلکه همه کارها به صورت اتوماتیک انجام می شوند، شما فقط رانندگی می‌کنید.نکته مثبتی که در مورد ضمیر ناخودآگاه وجود دارد، این است که ما را قادر می‌سازد تا آرزوها و اهداف خود را عملی کنیم. می‌توانید ذهن خود را طوری برنامه‌ریزی کـنید کــه ســبب موفقیت شما در تمام عرصه های زندگی شود.همه افکار، رفتار، و تجربیاتی که از طریق ذهن خودآگاه درک می‌شوند، در ضمیر ناخودآگاه شما ثبت و ضبط می‌شوند، اما نکته جالبی که باید در این زمینه به خاطر داشت آن است که ضمیر ناخودآگاه هیچ گونه تفاوتی میان واقعیت‌ها و تصورات ذهنی فرد قائل نمی‌شود.برای ضمیر ناخودآگاه فرد ،محدودیتی در زمینه زمان و مکان وجود ندارد.یکی از بهترین تکنیک‌هایی که از طریق آن مــی‌توانید ضمــیر ناخـــودآگاه خود را برنامه ریزی کنید، این است که موفقیت را در ذهن خود به تصویر بکشید. این کار به شما کمک می‌کند تا بتوانید به صورت خودآگاه جذب چیزهایی بشوید که آنها را می‌خواهید. به این منظور می‌باید تصاویری را که برایتان خوشایند هستند در ذهن خود مجسم کنید.این تجسم، هم شامل احساسات شما می‌شوند و هم افکارتان. فکر کردن به چیزهای خوب و مثبت، همچنین می‌تواند ضمیر ناخودآگاه رادر رسیدن به موفقیت ترغیب کند. شما این قدرت را دارید که افکار خودتان را انتخاب کنید. باید نسبت به چیزهایی که فکر می‌کنید، آگاه بوده و آنها را به طور کامل تحت کنترل خود در آورید.به هر چیزی که فکر می‌کنید، از قسمت خودآگاه مغز به قسمت ناخودآگاه فرستاده می‌شود و ضمیر ناخودآگاه نیز آن را به عنوان یک حقیقت می‌پذیرد.هیچ گاه به خودتان نگویید که: من شکست می‌خورم»، توانایی انجام این کار را ندارم»، و یا قابلیت انجام چنین کاری را ندارم»؛ چراکه ضمیر ناخودآگاه به سرعت آن را باور کرده و به عنوان یک حقیقت آن را می‌پذیرد.باید به ضمیر ناخودآگاه خود آموزش دهید که فقط به موفقیت، شادی، کامیابی، سلامت و عشق فکر کند. با استفاده از ضمیر ناخودآگاه خود می توانید موفقیت، ثروت، شغل مناسب، خانه زیبا، ماشین دلخواه و هر چیز دیگری که فکرش را بکنید، به زندگی خود وارد کنید. می‌توانید جملات مثبت خود را به طور روزانه تکرار کنید. زمانی هم که آنها را تکرار می کنید، در ذهن خود به تصویر بکشید و آنها را حس کرده و لذت ببرید. ما با قدرت و نیروی خاصی که در ضمیر ناخودآگاه‌مان وجود دارد، پا به دنیا می‌گذاریم. فقط باید یاد بگیریم که چگونه می‌توانیم بیشترین حد از آن استفاده کنیم. اگر تمایل شدیدی به موفقیت داشته باشید، می‌توانید قدرت، نیرو و توان ضمیر ناخودآگاه خود را به منصه ظهور برسانید .

هر فرد در ذات وجودی خویش دارای دو آگاهی کاملا متمایز نسبت به یکدیگر می باشد که به آنها ضمیر آگاه و ضمیر ناخودآگاه می گویند :

ضمیر آگاه مربوط به دانستنی های زمان حیات هر فردی می شود و آنچه را که افراد از علوم و تجارب زندگی می شناسند و بیاد دارند , تمامی آنها در این ضمیر جای دارند و هر کس برای گذرانیدن امور روزمره خود, از وجود این ضمیر استفاده می کنند و با یادآوری فوری و آنی مطالب این ضمیر , تصمیم می گیرد , اجرا می کند , حرف می زند و در نتیجه , حرکات و زندگی را بگونه ای می گذراند.ضمیر ناخودآگاه , به صورت مرکزی است که تمامی آگاهی های زمان گذشته را بتدریج در خود جمع آوری کرده است و در اصل محفوظات این ضمیر , به کارهای روزمره اشخاص ارتباط چندانی ندارد (مگر کسی بنا به دلائلی بخواهد به آنها دست یابد ) . در این مبحث سعی شده است تا اعمال عمده و کارهای ضمیر باطن , تا حد مورد نیاز و شناخت افراد شرح داده شود.همانگونه که می دانیم برخی از بیماری و دردهای جسمانی افراد , بایستی توسط پزشک و با مصرف دارو معالجه شوند , ولی درمان بیماری هائی که بدوا ریشه در عوامل فیزیک جسم مادی ندارند و از قدرت های روحی بخصوصی ناشی می شوند , عمدتا مداوای آنها از طریق قدرت های روحی و ضمیر ناخودآگاه خود شخص قابل درمان است . یعنی ضمیرناخودآگاه , نقش پزشک معالج را برای معالجه این قبیل امراض خارج از وجود جسم مادی و فیزیکی عهده دار می شود , لذا اگر کسی مهارت لازم را در کاوش ضمیر ناخودآگاه (خود و دیگران ) به دست آورد , آنگاه می تواند نسبت به معالجه خود و دیگران , از بیماری های روحی و روانی و عصبی , که اغلب آنها باعث دردهای عضوی جسم مادی نیز می شوند , اقدام نماید.یکی از علل عمده بهبودی برخی از از بیماری های روانی افراد در این است که بتوانیم آنها را بگونه ای از ضمیر ناخودآگاه , یعنی از محلی که پنهان هستند خارج سازیم و سپس در معرض شناخت ضمیر آگاه و قضاوت های عقل قرار دهیم , تا رفته رفته , با سرپرستی و نظارت مستقیم عقل , آن ناراحتی یا عقده ایجاد شده , به سطح آگاهی آید و پس از شناخته شدن مداوا شود.وقتی از ضمیر ناخودآگاه خواسته شود تا محفوظات نامطلوب و ناراحت کننده ای را که در خود دارد , طی شرایطی خاص , به ضمیر آگاه انتقال دهد , ضمیر آگاه از طریق استدلال های عقلی و با روشی منطقی , آنها را از بین می برد و بجای آن , خاطرات مطلوب (مربوط به زمان برطرف شدن علل آن ناراحتی ) را جایگزین در بایگانی عقلی می نماید.دست یابی به ضمیر ناخودآگاه کار بسیار ساده ای نیست , ولی اگر نسبت به شناخت و دسترسی به آن از نظر علمی و عملی توجه داشته باشیم , می بینیم که کار دشواری هم نیست و ما می توانیم به وجود آن آگاهی پیدا کنیم . مثلا گاهی اتفاق می افتد که بدون وجود هیچ علتی , فردی بی حوصله است و خود شخص علت این بی حوصلگی بوجود آمده را نمی داند , در این زمان است که ضمیر ناخودآگاه , وجود خود را به گونه ای در ذات خود می نمایاند . یعنی حالتی را در شخص بوجود می آورد که شبیه به حالت آن زمانی است که برای فرد بی حوصلگی و ناراحتی بوجود آمده بود و اگنون نیز ضمیر ناخودآگاه همان حالت را در آگاهی وی تداعی می کند و ضمیر آگاه با نیروی درونی خویش , به معنی همان بی حوصلگی قبلی , به ستیز آن حالت بوجود آمده بر می خیزد .در این راستا گاهی هم عکس بی حوصلگی , یعنی شادی بی مورد به شخص دست می دهد که این مورد هم مربوط به ضمیر ناخودآگاه می باشد و از ضمیر ناخودآگاه خاطره مطلبی شاد از گذشته , به دلیل مشاهده اتفاق مشابهی , به صطح ضمیر آگاه آمده است و در این زمان آن وضع در وی به وجود آمده است.افرادی که همیشه روی جنبه های منفی مسائل تکیه دارند , مرتبا ناخودآگاه خود را با منفی ها انباشته می کنند , لذا هرگاه حالت تداعی مطلبی از گذشته ها به آنها دست دهد , از نظر ظاهری آن افراد حالتی اندوه گین پیدا می کنند و برخلاف کسانی که همیشه جنبه های مثبت مسائل را در نظر می گیرند و به عبارت دیگر , جنبه های مثبت را به ناخودآگاه خویش روانه می کنند , بهنگام تداعی آن موضوع گذشته , بطور ناخواسته شاد و خوشحال می شوند.البته در هر دوی این حالت ها و در اکثریت قریب به اتفاق مواقع , شخص از دلیل بوجود آمدن این حالت ها بی اطلاع است . شخص مثبت اندیش یا فردی که سعی می کند از هر رویدادی جنبه مثبت آن را ببیند , فرد خوشبختی است , گو این که ممکن است خود وی آن طوری که باید و شاید احساس نکند.ضمیر ناخودآگاه را بعضی از دانشمندان علوم روحی جدید به عنوان پزشک خصوصی و قدرتمند جهت درمان و معالجه فرد می دانند ( جسمی و روحی و روانی ).اگر به این پزشک درون , در استمرار زندگی غذاهایی مانند درستی , خوبی , پاکی , و امثالهم را بخورانیم , او نیز ما را با خوشبختی , شادی استغنای طبع و سرزندگی و موفقیت های بیکرانی قرین خواهد ساخت و اگر او را با بداندیشی , سوء ظن و بدبینی , حسادت , دروغ گویی , طمع و زیاده طلبی , تنفر و تکبر , جاه طلبی و غرور و . تغذیه نمائیم , عکس العمل آن موجب به وجود آمدن ناراحتی روحی و روانی و پیچیده و سخت شدن زندگی و نهایتا ناراحتی های فراوانی خواهد بود.یکی از ساده ترین روش های خوراک دهی به این ضمیر زنده و فعال این است , هر روز صبح که از خواب بیدار می شوید افکار و امواج مثبت و سازنده ای را به ذهن خود روانه کنید , فرضا با خود بگوئید ((امروز روز شاد و موفقیت آمیزی خواهم داشت و سعی خواهم کرد مثبت فکر کنم و مثبت عمل نمایم و از راه راست منحرف نشوم و . ) زمانی که چنین مطالبی را به ذهن خود تلقین و بازگو نمودید آنگاه در دراز مدت اثرات بسیار مطلوبی در ضمیر شما بجا خواهد ماند.برای تقویت ضمیر ناخودآگاه و نیروهای نهان , باید تمام افکار پلید و منفی و یاس آور را از وجود خود دور سازید , زیرا هر نوع بد اندیشی , پس از مدتی به صورت باور در می آید و بعد از چندی تحویل ضمیر پنهان می شود و به صورت عقده های گوناگون جلوه گر می شوند و کم کم در افراد زمینه ایجاد بیماری های روحی و روانی , که همان جهنم درون است فراهم می آید.زندگانی آینده بازتاب باورهای گذشته ما و باورها نیز نتیجه و مجموعه ای از اندیشه های خود ما هستند . حال این اندیشه ها می توانند مثبت یا منفی باشند و ثمر آن نیز در شروع ادامه حیات , به همان منوال , مثبت یا منفی خواهد بود.در بازسازی های روحی , علت هر یک از عقده ها یا ترس ها را طی شرایط خاصی می توان از ضمیر ناخودآگاه پرسید (در خواب مصنوعی ) و سپس آن را از وجود خود برطرف نمود.پس از غلبه بر ترس های مختلف , باید هر روز چند بار به خود تلقین نمود که ((من از قدرت های نهان خود باخبرم و از هیچ عاملی وحشت ندارم )). این نوع تلقین ها باید تا موقعی که آن عقده یا ترس بخصوص , از وجود فردی به طور کامل برطرف نشده است , ادامه پیدا کند , چون مطالبی را که ما روزانه روانه ضمیر ناخودآگاه خود می کنیم , پس از مدتی تمام آنها در ضمیر ناخودآگاه بایگانی می گردند و آن ناراحتی یا عقده را می پوشانند و خنثی می نمایند.بدبینی معمولا در اثر برخورد با اندیشه و رفتارهای بد دیگران , مثل دروغگویی , بدقولی , تقلب , سوء نیت و . در شخص بوجود می آید و نسبت به آمادگی های روحی و روانی هر فردی که با درجه هایی ضعیف یا قوی , جزو شناخت های او شده اند , در ضمیر باطن وی نقش می بندند , به طوری که آن فرد پس از مدتی به همه چیز با نظر مشکوک و بدبینی می نگرد.شکایت نکردن از رویدادها و وقایعی که در زندگی افراد , به طور ناخواسته رخ می دهند و توجیه کردن آنها , با روشی مثبت بینانه , اثری ثمربخش در حالت روحی و روانی اشخاص از خود بجای می گذارند و تکرار این خوشبینی ها باعث افزایش درجه صبر و بردباری و در نتیجه بالا رفتن درجه ایمان شخص می شود.کسانی که قصد دارند بیماری های صعب العلاج خود را با نیروهای درونی خویش معالجه کنند , حتما باید از ایمان والای خود بهره گیرند البته ایمانی که با شناخت حقایق حیات و تمرین و تکرارهای صحیح و آموزنده علم روح و روان و خداشناسی تقویت یافته است , زیرا بسیاری از بیماری های جسمی افراد , از روح و روان نشات می گیرند و به توسط همان قدرت ها نیز بهبود می یابند . اندیشه و تفکر مثبت و سازنده , پایه و اساس قدرت روحی و درجه تعالی فرد را تشکیل می دهد و هر نیازی که از روی خواست قلبی باشد , ضمیر باطن آن را به انجام می رساند.تاثیرات دعا هم یکی دیگر از واقعیات زندگی است , زیرا وقتی شخصی از عمق وجودش , خواستار سعادت برای فرد دیگری می شود , در واقع اندیشه و تفکر مثبت خود را با اراده ای قوی و ایمانی قدرتمند در این راستا بکار گرفته است.خیر خواهی برای دیگران از عواملی است که بر درجه مثبت بینی شخص و در نهایت تسریع در کسب درجه تکاملی بالاتر وی می افزاید . طبیعی است , کسی که برای دیگران بد می خواهد یا نفرین می کند , مرتبا در وجود خویش نیروهای منفی را تقویت می کند , زیرا بداندیشیدن برای دیگران و بد خواستن , بازتابی نادرست در ضمیر باطن افراد دارد و باعث تقویت بدخواهی در فرد نیز می گردد.در هنگام خواب روح به همراه جسم اثیری برای گرفتن انرژی به عوالم روحی سفر می کند , ضمیر ناخودآگاه هم به همراه او است . گاه اتفاق می افتد که بنا به بعضی دلائل خاص روحی , ضمیر آگاه نیز همراه آن می شود و این موقعی است که فرد قسمت هائی از آنچه را که روح و ضمیر ناخودآگاه دیده اند را می بیند و آن مطالب و رویا ها بیاد فرد می ماند . اگر شخصی را به مدت چند روز از خوابیدن منع نمائید , به طوری که روح نتواند برای کسب انرژی و تقویت سیالات حیاتی به عوالم روحی سفر کند , کمکم فرد دچار حالت عصبی می شود و ادامه این کار موجب نوعی جنون خفیف یا دیوانگی می گردد و اگر این عمل ادامه یابد , بی خوابی موجب مرگ او خواهد شد.اگر روح بتواند در محل کسب انرژی حیاتی به اندازه کافی توقف نماید و انرژی لازم را کسب نماید , حالت شخص طبیعی خواهد بود . در غیر اینصورت , به نسبتی که انرژی کمتری کسب کرده است , درجه بیماری عصبی و جنون شخص , بیشتر خواهد شد و سپس حالت عصیانگری به فرد دست می دهد که روح به علت فشارهای زیاد , تعدادی از ریسمان های نقره ای را از جسم مادی جدا می کند و گاه حالت ناراحتی های روحی وی به جایی می رسد که تمام ریسمان ها را قطع می نماید و در این موقع مرگ در اثر بی خوابی حادث می شود.زمانی که ریسمان های نقره ای از جسم جدا می شوند , روح قادر است به قسمت های بالاتری از عالم اثیر روحی , جهت کسب انرژی صعود کند و در این موقع هرچه روح از جسم فاصله بیشتری بگیرد , به همان نسبت هم حالت جنون بیشتری به شخص دست می دهد که در نهایت کار به مرگ منتهی می شود.بی حسی ذهنی یا فراموش کردن برخی از مطالبی که در بعضی مواقع مورد احتیاج شخص می باشند و آن فرد نمی تواند مطلب را به یاد آورد و ما آن را به ضعف حافظه تعبیر می کنیم , یکی دیگر از نارسائی های ذهنی اشخاص است که با بکار گرفتن روش های تلقین و نفوذ در ضمیر ناخودآگاه , مانند خود صحبتی و . , به مرور از بین می رود . البته با بکار بردن جملات مثبت تلقینی , در کوتاه مدتی , قدرت حافظه از دست داده خود را باز خواهید یافت.

موکل چیست؟به هر کسی که کاری به اون سپرده بشه که از طرف شخص انجام بده به طور عام موکل میگن.موکل یا وکالت داده شده :

در امور ماورایی و علوم غریبه,موکل عبارت است از جن یا ملکی که توسط انسان تسخیر شده و انسان او را مجبور به انجام کاری غیر مادی میکند.در اینجا هم دو نوع موکل داریم یکی موکل و یکی موکل شیطانی.سوال:آیا موکل خاص یعنی موکل فرشته هم داریم؟؟؟جواب ؛ موکل فرشته وجود داره اما هرگز جز ایمه اطهار و انبیا و اولیا دسترسی به آنها وجود ندارد. فرشت و ملایکه جنسشون از نوره و از ابتدای افرینش به اذن الله مامور به انجام کار امر خاص هستند .تنها جنیان هستن که چون مرتبه ی وجودیشون از اشرف مخلوقات که انسان باشه ,توسط انسان مامور به انجام کار غیرمادی میشه.    موکلین :بعضی از اجنه یکتا پرست گاهی اینقدر عبادت انجام دادن که مقامی شبیه فرشتگان پیدا کردن و دارای قدرت بسیار زیادی در امور خیر غیرمادی هستند.این موکلین بزرگوار دارای چهره ای زیبا,سفید رنگ,شبیه انسان (البته در زمان ارتباط با انسان)دارای موهایی بلند صدایی شفاف و گیرا,بوی خوش چیزی شبیه عود و عنبر و فضایی محیطی دلنشین و امن هستند.دسترسی به این بزرگوارن بسیار مشکله.این بزرگواران با انسانهای باتقوا مانوس میشن و در حسرت این هستند که با انسان مومن انس بگیرن و بر سر دوستی با مومنین واقعی رقابت میکنن.هرچه شخص با تقوا تر باشه موکل بالاتری همنشینش میشه.لازم به یاد آوریه کسی که باتقواست هرگز رابطه ش با حضرات موکلین رو اعلام نمیکنه,چون مومن تنها عشقش خداونده و لاغیر.زمانیکه شخص مسیر تقوا رو پیش میگیره زمانی میرسه که موکلین خودشون سراغش میان,برعکس موکلین شیطانی.ضمنا هر حرف و کلمه ای از قران مجید دارای موکلین خاص خودش هست.این موکلین از جنس فرشته هستن و وقتی شخص قران میخونه حاضر میشن و قاری رو همراهی میکنن.بعضی از سوره ها هم موکلین زیادی دارن,مثلا سوره یاسین یکی از بهترین سوره های قران از لحاظ موکل هست چون به ازای هر حرف سوره یس ده تاموکل حاضر میشه.این سوره خواص اعجاب آوری داره.این سوره به قلب قران مشهوره.    اسامی موکلین حروف را میزارم برای اشنایی افراد مبتدی این فن لطفا این اسامی رو با بی احترامی صدانزنین چون عواقب بدی داره ؛  ا= اسرافیل ب = جبرائیلج = کلکائیل د = دردائیله = دوریائیل و = رفتمائی ز = شرقائیل ح = تنکفیل ط = اسمائیل ی = سرکتیائیل ک = حروزائیل ل = طاطائیل م = رویائیل ن = هورائیل س = همواکیل ع = لومائیل ف = سرحماکیل ص = اهجییائیل ق = عطرائیل ر = امواکیل ش = حموائیل ت = غورائیل ث = میکائیل خ = مهکائیل غ = اهوائیل ض = عطکائیل ظ = تورائیل ذ = لوخائیل     عاجزانه خواهش میکنم با این نام ها شوخی نکنید و یا به مسخره نگیرید وقتی مطالعه میکنید نامها را با صدای بلند نخونید چون در عالم غیب دستور چنین است که چون شما نام ملک یا موکلی را ببرید وظیفه داره تا دستور شما رو اجابت کنه اگر نام بردید و آمد شما که او را نمی بینید در نتیجه خاصیتی برای شما نداره اما احضار مداوم هم موکل رو بی دلیل خسته می کنه و هم مشکلاتی رو براتون بوجود میاره .این بزرگواران که اسامیشون رو دیدین از ملکان مقربان و فرشتگان هستن و دسترسی به اینا جز در توان تعداد بسیار اندکی مثلا انگشت شمار در توان کسی نیست.این بزرگواران ملک های عظیم الشانی هستن که قدرت بسیاری در کاینات دارن.یادتون باشه اگه کسی با این بزرگواران در ارتباط باشه هرگز اعلام نمیکنه,این شخص به راحتی میتونه به خیلی مسایل دسترسی داشته باشه.ولی انسان باتقوا هرگز این راز رو فاش نمیکنه. موکلین شیطانی:همونطور که از اسم اینا پیداست از طرف شیطان میان.گاهی انسانهای دون مایه و حقیر که میخان ابراز وجود کنن و چون نمیتونن تقوا داشته باشن و از اون راه به موکلین بزرگوار دست پیدا کنن اینقدر شان خودشون رو بواسطه ی گناه و پناه بر خدا فحش دادن به کاینات و ایمه اطهار خصوصا حضرت علی علیه السلام پایین میارن و چنان به مقدسات توهین میکنن که عرش الهی به لرزه در میاد و اینجوری حاجت میگیرن.دیدین گاهی یه سگ سیاه خیل بد داره پارس میکنه یه دفعه شما میگین یه تکه نون بنداز جلوش بره گم شه؟؟؟بعضی از این رمالها هم همینجوری دعاشون میگیره.توجه کنید :قریب به نودونه درصد دعانویسا یا دروغ میگن و کاسبیشون رو دعانویسیه,یا موکل ندارن,یا اگه داشته باشن موکلشون شیطانیه.داشتن موکل شیطانی اینقدر راحته مثل آب خوردن,یک جن کافر بد شکلیه که شما اگه به نیتش که داشتن موکله چند تا کار پناه بخدا شیطانی انجام بدی و در یه جای دور از انسان یه کوزه ای که توش آب نرفته باشه رو یه نقش بخصوص روش بکشی و بزاری روی آتیش تا سرخ بشه,تو وسط شعله ی اتیش دو تا تصویر میبینی که اگه نترسی و بسم ا… نگی بهت میگن,بنی آدم چه خواهی؟حالا چون نیت آشنایی هست نه آموزش,همینجا همه شون رو لعنت میکنیم.  برگردیم سر موکلین :موکلین طبقه بندی های خودشون رو دارن که از موکل روحی شروع میشه و به ملک عظیم میرسه مثل حضرت جبراییل و حضرت اسرافیل و حضرت عزراییل و …اونها که همه به اذن خداوند متعال فقط بر انبیا نمایان میشن.ملکان مقربان همه در محضر خداوند تبارک و تعالی هستند که جنس همه ی اونها از نور هستش.پس یادتون باشه جایی که نور نیست,ظلمت و تاریکیه که میشه شیاطین رجیم.در مراتب پایین تر موکلینی از جنس اجنه ی مومن و با تقوا وجود دارن که بواسطه ی عباداتشون مقامی چون فرشتگان دارن و هر کدام در دستگاه قدرت لایزال الهی موظف به انجام کاری هستند,مثل ملک جبل,موکل کوهها.ملک ریاح,موکل بادها و هزاران هزار ملک موکل مثل موکل ابرها موکل دریاها موکل باران موکل راه و غیره.اینا هم هر کدوم به کار خودشون مشغولن.اما در مرتبه ی پایین تر میرسیم به بعد ماورایی انسان.برای انجام امور ماورایی انسان مثل شادی,غم,عشق,برکت,ترس و غیره هم موکلینی وجود دارن این موکلین که باتقوا و خدا پرست هستن رو انسانهای باتقوا میتونن باشون ارتباط داشته باشن و به اذن خداوند و در خواست مومن کارهای محوله ی مربوطه رو میتونن انجام بدن.این افراد مومن بسیار کم هستند و به شدت راز دار.اینقدر با تقوا و خدا ترس هستند که هرگز نمیان بگن غیر از خدا از موجودی چیزی طلب کردن,یعنی یه جورایی عارشون میشه غیر از خداوند سبحان از موجودی چیزی بخان,میگن الهی راضیم به رضای تو,هرچی دادی کرم تو هست و هر چه ندادی مصلحت.اینجاست که خود موکلین آرزوشونه که مومن بهشون کاری محول کنه و بخاطر همین در کنار مومن هی سبقت از هم میگیرن بخاطر همین میگن کنار مومن فرشته ها پرواز میکنن.اما مومن محلشون نمیزاره چون میگن تنها خدا.خوش به سعادت مومنین.این مومنین روی سنگ دعا بنویسن سنگ تکه تکه میشه چون تحمل نداره مومن کاری بهش بسپره و انجام نده,از غصه میترکه.پس ببینین مقام انسان تاکجا میتونه بالابره.این افراد جز در موارد بسیار نادر دعایی برا کسی انجام نمیدن.البته کسی هم نمیشناستشون و غرق در لذت عبادات خودشونن. سری بعد که هی عده ای موکل موکل میکنن و چله چله میکنن ارتباط با موکلین جز هستش که اجنه ای مسلمان هستند و میتونن در صورت اجیر شدن توسط انسان و قسم دادنشون بعضی از امور محوله ی معنوی و خیر رو برا انسان انجام بدن.البته قدرتی مانند موکلین خاص رو ندارن,بیشتر هم در انجام امور حلالی مانند تسهیل ازدواج و شکستن طلسم و مهر و محبت و برکت و جلوگیری از ترسیده شدن و …. میشه ازاین موکلین بهره برد. حالا چطور میشه موکل رو احضار کرد و شناخت و بهشون امر و نهی کرد؟این موکلین رو انسان میتونه برای مدتی اجیر کنه و انسان اون رو قسم جلاله بده که کارهای محوله رو براش انجام بده,لازم به ذکره هیچ موکلی ابدی نمیمونه و پس از مدت زمان تعیین شده میره دنبال کار خودش.انسان میتونه موکل جُزع بگیره البته نه هر انسانی.چون هر شخص طبایع مخصوص خودش رو داره.اکثر اوقات موکل مومن اصلا ظاهر نمیشه چون اون شخص نه شرایط احضار داره و نمیدونه اصلا چی به چیه,یه نوشته یا کتاب یا اینترنت بدستش رسیده که مثلا روز پنج شنبه در ساعت اول باید عود و عنبر بخور داد و حضرت کسفیائیل را بدین گونه صدا زد و خواست فلان زاده ی فلان را به محبت فلان بنت فلان,,,,بابا ول کن چرت و پرتها رو.بله درسته حضرت کسفیائیل موکل قدرتمند محبت در روز پنج شنبه هستش اما این چیزایی که نسبت دادن به این مساله الکیه.دوستان باور کنید بیش از نود درصد احضار و ادعیه های مربوطه همش الکیه,و فقط شخص تصور میکنه با یه عود و یه شمع و چند تا کلمه ی عربی موکل پیدا کرد اگه قرار بود با این کارها کسی عاشق کسی میشد خب دادگاه خانواده نیاز نبود,سه سوته شما یه عود آتیش میزدی و اسم موکل صدا میزدی و فوری قلب دختره رو به محبت پسره آتیش میزدی و تمام,جوریم آتیش میگرفت که کپسول مونواکسید کربن خاموشش نمیکرد,موکلان جز هم تحت شرایط خاص احضار میشن و هرکسی نمیتونه اینکار رو انجام بده.یه قدرت روحی ومعنوی زیادی میطلبه.راستی اینم بگم احضار موکل مراحل و مراتبی داره.مرحله ی اول آماده سازی جسم و شرایطه محیطیه که شامل خیلی مسایل میشه از نداشتن بدهی و خود زنی نکردن و لباس حلال حتی سر سوزنی نخ اون هم از حرام یا حیوان نباشه.از پانزده روز قبل چهل روز باید مقدماتی رو اماده کنی سیر و پیاز نخوری غذای گوشتی و حیوانی مثل شیر یاحتی عسل.خلاصه داستانیه تا روز اول چله,من قصدم اموزش نیست که تعریف کنم چله چیه اما اگه کسی موفق به گذروندن چله شد در صبح چهل و یکم بعد از انجام اعمال قبل نماز صبح,چشماش رو میبنده و ذکر مخصوص رو که گفت وقتی چشماش رو باز میکنه سایه ی سفیدی رو کنارش میبینه اونجا باید یه ذکر مخصوص بگه و اون موکل خاص رو به اسم صدا بزنه,اسم اون موکل بستگی به روز چهل و یکم داره که چه روزی بیفته. با موکل میشه به سه شکل ارتباط برقرار کرد,اول به صورت ذهنی که حضرت موکل وقتی وجودش حس شد انگار تو ذهنت باهات حرف میزنه و بسیار مودبه,تو یه حالی شخص فرو میره که انگار تازه متولد شده,گاهی وقتا شخص چنان محو بزرگ منشی موکل روحی میشه که یادش میره ایشون از اجنه هستن.مسایلی هم که از این جنابان باید بخای همه و همه باید خیر و به نیت خیر باشه.خلاصه این ارتباط تقریبا چند دقیقه بیشتر نیست و موکل اجازه رفتن میخاد و شخص باید انصراف نامه رو بخونه و موکل تشریف میبرن.اگه هم کاری ازشون بخواین بهتون میگه کی و در چه زمانی صداش بزنید و یا بخوابتون میاد.مرحله ی دوم,که با چله و ریاضت و تذهیب نفس بیشتریه,جناب موکل چون سایه ای سفید روی زمین یا دیوار دیده میشه هوا یه کم خنک میشه و یه کم نسیم میاد یه بوی خوبی مثل گل محمدی حس میکنید,در این مرحله حضرت موکل باز درون ذهنتون باهاتون صحبت میکنه اما حرکات سایه ی سفید رو هم میبینید و بعد از صحبت با ایشون دوباره ازتون اجازه رفتن میخاد که باید انصراف نامه رو بخونید.مرحله ی سوم که پس از گذروندن سه چهله انجام میشه,حضرت موکل اونروز رو مثل جوانی سفید رو با موی بلند و چشمانی سیاه با لباسی شکل احرام حجاج همراه با بوی خوش و فضای بسیار آرامبخش و مطبوع حس میکنید,اون جوان مرتب بهتون لبخند میزنه جوریکه شما هم متبسم میشید,مودبانه باهاتون حرف میزنه اما ارتباط خیلی کمتره بعد از همصحبتی و در خواست حل مشکل ایشون اجازه رفتن میخاد و شما باز باید انصراف نامه رو بخونی.بعد که حضرت موکل ناپدید شد شخص ناراحت میشه که چرا معنویت بیشتری در چله نداشته تا زمان بیشتری در کنار موکل روحی باشه.دوستان دقت کنید اینا موکلین جزع هستن پس یاد داشته باشین مومنین چه پاداشی دارن و در فردای قیامت بواسطه ی عمل به دستورات شرع مقدس اسلام و نوکری ایمه چه پاداش هزاران برابری برای مومن موجوده.فرشته کجا و موکل کجا.تا اینجا همه چیز خوب ,اما پناه بخدا اگه از حضرت موکل بخوای یه کار غیر شرعی انجام بده,اونوقته که کمترین عذابت دیوانگیه.حتی نباید اسم جنابان موکلین جز رو هم با بی احترامی صدا زد.وحتما باید انصراف نامه خونده شه که ایشون برگردن در اینجا اسامی برخی از ملایک و اسامی بعضی از قبایل اجنه( برای اشنایی مبتدیان)در اینجا ذکر میشود تا اگر احیانا فرد مبتدی با اسم آنها در کتب و طلسمات و ادعیه برخورد کرد بفهمد سرو کارش با موکلینی شیطانی و موکلین یهودی و موکلین کافر هست که شوخی حالیشون نیست و بسیار خطرناک هستند و دوری کند از استفاده و یا برقراری ارتباط با آنها ؛ 1 – بنى القماقم 2 – بنى النعمان 3 – بنى قیعان 4 – بنى دهمان 5 – بنى غیلان 6 – الشماشقة الغاوون 7 – الطماطمة  8 – الدناهشة  9 – سکان المزابل 10 – سکان الخرابات  11 – بنى الاحمر  12 – قبیله اوابع  13 – فرزندان ابو الجن که 4 تا هستند ( مازر ، کمطم ، قسورة ، طیکل) 14 – میمون ها : بزرگترین و پر قدرت ترین قبیله در میان اجنه که پادشاهان زیر از این قبیله هستند :  الملک میمون ابانوخ  میمون السحابى میمون السیاف میمون الغواص میمون الغمامى میمون الطراق میمون الاسود  میمون ابن سلیط میمون الخطاف  و… که در اینجا نام بعضی از پادشاهان و قبایل اجنه ذکر میشود ؛ موکلین سبعه (ایام هفته)؛  1 – الملک عبد الله المذهب  2 – الملک مرة  3 – الملک ابا محرز الاحمر  4 – الملک برقان ابا العجائب  5 – الملک شمهورش  6 – الملک الابیض  7 – الملک میمون ابانوخ.  موکلین چند سوره و نام باری تعالی؛  1 – موکلین سوره جن:  الملک طارش  الملک ابادیباج  الشیخ على ابو الشرامی  2 – موکل سوره الفاتحة:  الملک الاخیض  3 – موکل سوره الکوثر  السید عبد الکریم  1 – موکلین نام الله:  هلال  هیاکل  کهیال  2 – موکلین نام لطیف:  عبد البارئ  عبد اللطیف عبد الفتاح  شعاع  نور  صالح  شعضوض  حقیال  نام بعضی از موکلین و ملائکه : 1 – سعصیائیل  2 – مهیائیل  3 – حیائیل  4 – صهیائیل  5 – طوطیائیل  6 – دریائیل  7 – صلهکفیائیل  8 – الملک الاحمر  و…  نام اجنه یهودی و انصاری؛  1 – الاسد الغضوب  2 – الملک زنقط  3 – القط الاسود  4 – خربط  5 – طلمش  و.  و…  اجنه کافر ( شیاطین )  1 – عزازیر  2 – زیتون  3 – ساروخ  4 – دنهش  5 – دختران ابلیس  6 – ذات المحاسن  7 – عائنة  8 – نائلة ام الشعور المائلة  9 – دختران الخناس  10 – ناصور  11 – میمون النکاح  12 – سنجاب ابن البواب  13 – زعزوع  و  متاسفانه اکثر قریب به یقین مدعیان داشتن موکل یا دروغ میگن یا موکلشون شیطانیه,یعنی با شیاطین از نوادگان ابلیس لعین مجانست و انس میگیرن,این نوع موکلین خیلی راحت به دست میان,همینکه نیتت خدایی و خیر نباشه و یا بی احترامی به قرآن و … در میان باشد مثلا قصدت از ارتباط باموکل انجام امورات خودت مثل عشق و هوس و یا پز دادن ویز دیگه ای بوده و چله گرفتی و کلاه سرخودت گذاشتی اینجا هم یه موکل شیطانی خودشو خوشکل میکنه و ایمانت رو به باد میده.گفتم که طریقه گرفتن موکل شیطانی راحته حتی چله نمیخاد همینکه واجباتت رو به عمد انجام ندی و خودت رو بنده ی شیطان بدونی و یه چند تا چیز کوچیک دیگه مثل آزار رسوندن به دیگران,فوری جناب ابلیس لعین خودش موکلی برات میفرسته.سریع تو دلت میگه خوش آمدی بنده ی من,حالا چی میخای؟شخص هم تو خیالش که حالا موکل داره براش یه طلسم میکشه و میگه مثلا میخام قلب فلان دختر رو برا فلان پسر تسخیر کنم,موکل شیطانی هم میگه احسنت که نیتت خیره,این بدبخت هم فکر میکنه چه نیکوکارم من,بعد از اونجا که هیچ موجودی مفتی کاری رو برا کسی انجام نمیده شخص که الان موکل دار شده یکی از چیزای معنویش رو گرو میزاره البته خودش نمیدونه خلاصه جوابم میگیره و بعد یه مدت مردم میگن حمله کنید که این یارو دو من پشم داره و دعاش مستجاب میشه و بریم پولدار شیم و پسر زن بدیم و بخت دخترمون باز کنیم.اما غافل از اینکه اکثر اون دعاهایی که تو بعضی کتابها و وردهایی که الان هم خیلیاش موجوده به خط خود ابلیس لعین نوشته شده.  خیلی از این دعاها و طلسمها شرکه بنده ی شیطان شدنه.شما حتی از موکل بخای مریض شفا بده شرکه.صدایی کلفت,در مرحله ی عبد الشیطان,خود موکل شیطانی برشخص عارض میشه مثل یک پیر مرد موی سپید که سوراخهای دماغش پیداست یعنی شکلی که دماغش بریدن,تو فضا بویی شبیه دندان فاسد و فضایی اندوهناک.وقتی اون لعین با شخص رمال حرف میزه انگار سایه ش کوچیک و بلند میشه.خلاصه اینجاست که فرد زمینه ی نابودی دیگران رو با انجام طلسمات مختلف پیدا میکنه,الکی بین زن و شوهر جدایی میندازه,اگه اسم شخص و مادرش رو بدونه زندگیش رو سیاه میکنه خلاصه حتی سحر و جادو رو یاد میگیره. و … گاهی وقتا این دعاها و طلسمایی که به ما میدن همینایی هست که توسط این افراد در طول تاریخ نوشته شده و بعضی از انسانهای ساده لوح اونها رو برای مشکل گشایی مردم رواج میدن.باور کنید بعضی از اینا اصلا دعا نیست بلکه طلسم سیاهه.اونایی که پول میگیرن پول رو براخودشون میخان,دقت کنید گاهی بعضی از رمالها همون اول که کنارشون قرار میگیری سریع با امر به موکل شیطانیشون دهن شخص رو میبندن,اینجوریه که هر شر و وری دعانویس بگه ,اون شخص میگه احسنت,بیا این دویست هزارتومن.ببخشید این مطلب رو میگم,اما گاهی دعا  نویسای شیطانی ن زیبا رو روی خودشون قفل میکنن تا بوقتش بخوننش و سواستفاده کنن.عزیزان,باز هم تاکید میکنم,دعا ,طلسم,ورد,تعویذ,رقه,مرقومه و چیزهای دیگه هرکدوم باهمدیگه فرق میکنه.اگه دعا یا طلسمی رو نابجا و بدون تجربه انجام بدی بعدش فقط باید خودتو سرزنش کنی,البته اگه هنوز دیوانه نشده باشی.علوم غریبه دقیقا حرکت رو لبه ی شمشیره.خیلیا رو دیدم تو این مسیر نابود شدن.یکی از اصلهای مهم در علوم غریبه اینه که نباید به حرف شخصی برای دیگران طلسم یا دعا نوشت مثال اگه خانومی بیاد با گریه بگه همسرم عاشق زن دیگه ای شده و تو رو قسم میدم اون رو از زندگی من باز کنی,نباید اینکارو کرد,اگر دیدین دعانویسی از زبان فردی برا فرد دیگر بدون اطلاعش دعا یا طلسم بست,شک نکنید طرف رماله,این علم رو فقط باید با اجازه ی فرد و با اطلاع شخص اونم در مسیر خیر بکار گرفت,چه بسا روز دیگه زن مزاحم بیاد بگه من همسر واقعی این مردم و یه زنی میخاد بیاد تو زندگی من,اینجا کی مقصره؟حرف کدوم زن راسته؟پس فرد امین بدون اطلاع خود شخص کاری انجام نمیده.یه مورد دیگه هم اینه,دعاهایی که الکی تو اینترنت پخشه و میگن منبعش معتبره درست,اما از کجا معلوم تحریف نشده باشه؟و زندگی مردم رو فنا نکنه؟پس بدون تفکر و م هرگز دعا و طلسم و نقشی از کسی قبول نکنید.اینم توجه داشته بی قبول نکنید.اینم توجه داشته باشید,تقدیر و صلاح خداوند,مقدم بر هر امریه.  تنها خداوند سبحانه که گره گشاست,متاسفانه گاهی راه ایمه اطهار راه مولا علی ابن ابیطالب رو ول میکنیم و میچسپیم به یه سری موجودات وحشتناک که در بالاترین سطح شون به انسان سجده کردن.باور کنید هر دعایی جوابگو نیست,مشکل رو با مشکل گشا در میون بزارید,دنیا و اخرتتون رو خراب نکنید.از من گفتن بود.تنها راه راست همان صراط مستقیمه.لعنت بر شیطان و لعنت بر دشمنان مولا علی.     ناد علیا مظهر العجائب تجده عونا لک فی النوائب کل هم و غم سینجلی بولایتک یا علی یا علی یا علی     *** التماس دعا***


"كسانیكه می خواهند مردم را به بردگی وادارند، حقیقت را پنهان می كنند" ( خودآموز علوم روحی، بخش خودشناسی ) ( دالینی - ریکی؛ نسخه ی افراد مبتدی ) :

در این مقاله سعی شده است که مطالب به ساده ترین زبان ممکن بیان شده و از وارد شدن به جزییات تخصصی پرهیز شود تا تمامی اقشار جامعه توانایی استفاده از آن را داشته باشند. خواننده محترم در صورت تمایل می تواند برای دریافت مقاله با ایمیل زیر ارتباط برقرار کند. روشی که در این مقاله ارائه شده است به هیچ وجه ابداعی نبوده و تنها خلاصه ای از بهترین و کوتاهترین روش هایی می باشد که توسط اساتید این فن ارائه شده است. نقطه ی قوت این متد، و مزیت بسیار عالی آن در این است که کاملا رایگان بوده و برای تمام اقشار بشر قابل اجرا می باشد. لطفا قبل از انجام هر گونه کار عملی، ابتدا تمام مقاله را با دقت تمام بخوانید تا نسبت به کل موضوع اشراف پیدا کنید. آمادگی ذهنی می تواند عامل تسریع کننده ای در تجربیات شما داشته باشد. امید است همانگونه که این مقاله جهت استفاده و آموزش رایگان عمومی می باشد، استفاده کنندگان نیز، این شیوه را ادامه داده و به نشر رایگان این مطالب همت ورزند.  تئوری و مفاهیم ابتدایی  اکسیر حیات چیست ؟ از ذات مقدس الهی نیرویی ( جریانی ) شبیه یک سیگنال واحد و تجزیه نشده در تمام کائنات جاریست که ترکیبی از نور و صوت الهی است. جنبه نور آن همان چیزی است که حضرت موسی در بیابان آن را دید. هر انسانی نیز می تواند قسمتی از آن را با بیدار سازی چشم سومش  مشاهده کند. جنبه ی صوتی نیز، همان اصوات الهی است که توسط عرفا و قدیسین سراسر دنیا بارها در طول تاریخ تجربه شده است و هم اکنون نیز توسط شفا دهندگانِ با انرژیِ هوشمند، از جنبه ی شفادهندگی آن استفاده می شود. در این مقاله ضمن ترکیب همزمان چندین روش، محوریت اصلی کار تنها بر جنبه شفادهی این سیگنال قرار دارد. برای فهم بهتر، می توان موجی را مثال زد، که از فرکانس هایی پیوسته، از منفی بی نهایت تا مثبت بی نهایت تشکیل شده است. برای نمونه ای ملموس تر، می توان مثال طیفِ نور سفید را در نظر گرفت، که پس از عبور از منشورِ شیشه ای، به رنگ های مختلف و پیوسته ای بازگشایی  می گردد، که قسمتی از آن مرئی و قسمتی دیگر نا مرئی می باشند. گرچه این صوت بدون محدودیت زمان و مکان در تمام عوالم هستی جاری است، اما برای استفاده از آن باید روش درست را بیاموزیم. به تعبیری تا شما گیرنده این سیگنال را درون خود فعال نکنید، نمی توانید از آن استفاده کنید. در مثال منشور و نور سفید، حتی بعد از بازگشایی نور بواسطه منشور، چشم شما بعنوان گیرنده، تنها بخش محدودی از سیگنال ها را می تواند دریافت کند. و دستگاه های دیگری که بشر ساخته، مانند گیرنده های مادون قرمز، ماوراء بنفش، اشعه ایکس، سیگنال های مخابراتی و غیره، تنها می توانند با بخش محدودِ دیگری از آن کار کنند. برای روشن شدن بیشتر موضوع باید گفت، هم اکنون در فضای اطراف شما، سیگنال های مختلف مخابراتی در جریانند، اما شما آن ها را دریافت نمی کنید، بلکه رادیو، تلویزیون و موبایل شما هر کدام بخشی از آن را که در محدوده ی توانایی گیرنده ی خودش است، دریافت کرده و بکار می گیرند. تمام انسان ها بلا استثناء گیرنده نیروی هستند، اما با درصد های جذب مختلف. این توانایی مانند گنج پنهانی است که درون خانه ی شما قرار  دارد، اما شما از وجود آن اطلاعی ندارید، چه برسد به اینکه روش استخراج آن را بلد بوده و بدانید چگونه باید آن را خرج کنید تا به نفع شما باشد.  پس شما برای استفاده از سیگنال الهی نیازمندید که ابتدا گیرنده خود را فعال کنید.  کاربرد جریان الهی  چیست چرا می خواهیم گیرندگی خود را افزایش دهیم ؟ فعلا از زیاده گویی در مورد خواص بیشمار و نامحدود این  جریان الهی ، جهت جلوگیری از سردرگمی شما می گذریم. در اینجا فقط از این خاصیت نام می بریم که، این  جریان الهی می تواند تمام بیماری ها را بکلی از بین ببرد (شفا دهندگی). تا زمانی که شخص دریافت کننده به کانالی صد در صد برای نیروی الهی بدل نشده است، نمی توان انتظار داشت اگر شما پایتان قطع شده باشد، دندانتان پوسیده باشد، یا جراحت های ضایعه ای، در بدن داشته باشید، در همان شروع کار، معجزه کند و برای شما عضوی برویاند. پس نتیجه ی ابتدایی استفاده از  جریان الهی برطرف کردن تمام علت ها، بیماری ها و آلودگی هایی است که در تمام کالبد های شما - جسمی و روحی-روانی - بعنوان درمانگر، و دیگران بعنوان بیمار، وجود دارد ( سلامت مطلق ! ). حتی اگر سلامت کاملی که در بالا ذکر شد، تنها خاصیتِ این سیگنال الهی باشد، دستاوردی بسیار عظیم و آرمانی بزرگ خواهد بود. شاید بسیاری از افراد خود را در سلامت کامل بدانند، اما این تنها یک سلامت ظاهری است و زمینه ی بیماری های نهفته در آزمایشات پزشکی به ندرت قابل تشخیص خواهند بود. به ندرت یک فرد عادی، در سلامت مطلق روحی و جسمی به سر می برد! خواص سلامت مطلقی که در اینجا مد نظر است، این است که تمام نیروهای روحی انسان فعال می شوند. یعنی تمامی نیروهایی که در سبک های مختلف عرفانی و علوم روانی ذکر شده اند. راز  چگونگی رخ دادن این واقعه در این است، که انسان به کانلی برای عبور این جریان الهی تبدیل می شود. حال هر چقدر این کانال پاکیزه تر باشد، سرعت عبور انرژی از درون آن بیشتر بوده و زمان رسیدن به هدف کمتر می شود. در روشی که در حال مطالعه آن هستید, تمام کار ها را نیروی الهی انجام میدهد و انسان فقط یک واسطه است. ( اگر هنوز این اهداف برای شما راضی کننده نیستند، می توانید ابتدا دو بخش " معرفی چاکرا های اصلی " و " بیدار سازی چشم سوم "  را مطالعه کنید. ) در اغلب متن های مربوط به استفاده از این نیرو، گفته شده که بیمار حق ندارد درمان پزشکی رایج خود را ترک کرده و تنها به این نوع درمان بسنده کند. این گروه این شیوه درمانی را "طب مکمل"  (complementary medicine  ) می نامند. اما گروهی نیز درمان هوشمند را درمانی تمام عیار دانسته و به آن لقب "طب جایگزین"  (alternative medicine  ) می دهند. نکته: علم پزشکی و روانشناسی علوم تجربی هستند که سعی می کنند با تجربیاتی آماری و آزمایشی به روش سعی و خطا، به درمان دست یابند. حتی اگر به اشتباه فرض کنیم که انسان تنها از همین جسم فیزیکی ساخته شده است، با بی نهایت سلول زنده طرف هستیم که اگر چه در برخی قسمت ها مشابه به نظر می رسند، اما وظیفه ای مستقل دارند. یعنی بینهات قانون حیات! آیا با تجربه ای که فوق العاده به زمان و ابزار، و توانایی درک انسان محدود است، می توان بر مقوله ای بینهایت اشراف پیدا کرد؟! اگر خیلی خوش بینانه نگوییم تمام دارو های شیمیایی، اما اغلب آن ها دارای عوارض جانبی می باشند، که یا در حین مصرف بروز می کنند، و یا به بیماری های پنهان و مزمن مبدل می گردند و در بسیاری موراد تنها علائم بیرونی بیماری را حذف می کنند .  پس به نظر می رسد که امر شفا ( healing  ) تنها از خالق انسان بر می آید که دارای آگاهی مطلق در مورد اوست. جریان الهی که جوهره ی وجودی خداوند است، دارای چنین قابلیت و آگاهی می باشد و بدون محدودیت زمان و مکان، بدون نیاز به ابزاری خاص، در دسترس تمام کائنات قرار دارد. ( این موضوع مطابق با صفت رحمانیت الهی است که تمام کائنات را در بر می گیرد و تنها قانون آن عشق الهی است. )نکته: در این نوع از درمانگری، فردِ درمانگر تنها بعنوان یک کانال برای عبور انرژی هوشمند الهی عمل می کند و مطلقا هیچ نقشی در روند درمان ندارد. شاخه های پلاریته درمانی و انرژی درمانی، طب سوزنی و فشاری و دیگر طب های مکمل، به هیچ وجه دارای هوشمندی نبوده و از مقوله ی بحث ما خارج هستند. یک درمانگر با انرژی الهی، نیازی به چنین ابزاری ندارد. نکته: سیگنال الهی نیرویی تزریق کردنی نیست، بلکه جذب کردنی است. به این تعبیر که هیچ کسی نمی تواند اکسیر حیات را به زور، به خورد دیگری بدهد ! بلکه هر انسانی خودش باید با نیت درونی، دریچه ی خود را برای جاری شدن آن باز کرده و آن را جذب کند. همچنین به محض اینکه تصمیم گرفت که دیگر از آن استفاده نکند، همانطور که با اراده و نیتِ خودش آن را دریافت کرده بود ، جریان بلادرنگ قطع خواهد شد. نکته: سیگنال الهی نیرویی کاملا هوشمند بوده و خودش تمام آلودگی های آشکار و پنهان کالبد ها را تشخیص داده و به گونه ای درمان می کند، که به هیچ عنوان فشاری خارج از تحمل بیمار به او وارد نشده و در امنیت کامل به سمت سلامتی سوق داده می شود. اما این بدین معنی نیست که بدون هیچ علائمی آلودگی های جسمی و روحی، در یک چشم بهم زدن از جسم و روح شما خارج می شوند! شدتِ  عملیات پاکسازی به میزان ظرفیت تحمل بیمار، بطور کاملا هوشمند، توسط نیروی الهی تنظیم می گردد. شدت و قدمت بیماری ها با زمان رسیدن به سلامت کامل نسبت عکس، و ظرفیت اشخاص در تحمل علائم خروج آلودگی ها از بدنشان، و تمرینات مستمر و پیوسته، با زمان رسیدن به سلامتشان نسبت مستقیم دارد. شما برای بهبود یک بیماری سرما خوردگی معمولی حداقل باید یک هفته دارو مصرف کنید، پس انتظار اینکه تمام بیماری های ذهنی جسمی و روحی بیدار و نهفته ی شما در چند روز از بین بروند، توقعی ابلهانه می باشد. همانطور که دارو ها باید بطور منظم و مستمر مصرف شوند، استفاده از درمان با جریان الهی نیز باید مستمر و منظم پیگیری شود. باز هم تکرار می کنم که دفع بیماری ها ( برون ریزی ) همراه با علائم بیرونی خواهد بود که در هر شخص متفاوتند. اما این نیروی هوشمند الهی، از آستانه تحمل هر شخص کاملا آگاه بوده و بر همین اساس، روند و شدت دفع آلودگی ها را تنظیم کرده و بیمار در نهایت آرامش و امنیت به سمت سلامت سوق داده می شود. باید توجه زمان رسیدن هر فرد به شکوفایی نیروهای روانی با دیگران متفاوت است و بستگی به آلودگی های دارد که درون کالبد های هر شخص وجود دارند. مسلا زمان لازم برای قهرمان شدن یک انسان در رشته ی دو میدانی، با پای شکسته بسیار بیشتر از انسانی است که در سلاما کامل جسمی به سر می برد. البته یک فرد دیگر که درصد پاکسازی کانال های بدن خود را بالا برده است، می تواند زمان پاکسازی شما را به نسبت قدرت خودش کاهش دهد . بعلاوه یک سری تمرینات تسریع کننده پاکسازی نیز وجود دارد که  در پیایان مقاله ارائه خواهند شد. برای درک بهتر چگونگی عملکرد جریان الهی باید ابتدا نسبت به چگونگی عملکرد سیستم بدن خودتان آگاهی پیدا کنید.  سیستم بدن دانشمندان سال ها بعد از روشن بینان, بالاخره توانستند از برخی کالبد های روانی انسان، بوسیله ی روشی خاص- روش عکس برداری کرلیان (  Kirlian) و GDV (Gas Discharge Visualisation )-  عکسبردای کنند. از این به بعد وجود لایه های به اصطلاح مغناطیسیِ در بر گیرنده ی بدن انسان، مورد تاید علمی قرار گرفت . این لایه ها را هاله (aura) گویند. برای درک هاله ها می توان 2 مثال زد. 1: تعبیر جسم انسان به هسته ی زمین, که هاله های انسان به مانند لایه های پوسته و اتمسفر، هسته را در بر گرفته اند.2: تعبیر جسم انسان به قسمت مرکزی پیاز, که در میان غلاف های مختلف قرار گرفته است. این هاله ها (کالبدها) در حالت عادی با چشم دیده نمی شوند، اما روشن بینان آنان را به صورت لایه های رنگی در اطراف بدن انسان می بینند. انرژی حیات در کانال های معینی درون این لایه ها می چرخد. هماهنگی و سلامت این کالبدها، و چرخش بدون نقص انرژی حیات در بدن، به معنای سلامت کامل فرد خواهد بود. انسان از ٧ لایه اصلی تشکیل شده است: ١- کالبد اتری ٢- کالبد عاطفی ٣- کالبد ذهنی ٤- کالبد اثیری ٥- کالبد کلیشه ای اتری ٦- کالبد آسمانی ٧- کالبد علی. لایه های شماره فرد، دارای قالبی ثابت ولایه ای زوج دارای ساختاریسیال هستند که انرژی مانند ابرهایی رنگین در آن حرکت می کند. شکل زیر تفکیک لایه ها را با نامگذاری متداول نشان می دهد. در کالبد هر انسان، انرژی حیات توسط مراکز چرخنده ای بنام چاکرا ها ( chakra ) درونِ کانال های انرژی موجود در سراسر کالبد ها، که نادی (nadi)  نامیده می شوند، به جریان در می آید. هر زمان که به هر علت، مراکز چرخده دچار اشکال شده و یا کانال های حرکت انرژی دچار اختلال یا گرفتگی شوند، بیماری رخ می دهد.در مورد چاکرا ها و کانال ها چاکرا ها، مراکز پمپاژ انرژی: چاکرا ها نقاطی هستند که انرژی حیات را درون کانال های لایه های مختلف کالبد به حرکت در می آورند و جریان انرژی بدن را ایجاد می کنند. هر چاکرا توسط حرکتی گردابی شکل انرژی را به درون خود مکیده و از مرکز خود به کانال های مرتبط با همان چاکرا پمپاژ می کند. هفت چاکرای اصلی در امتداد ستون فقرات قرار داشته  و چاکرا های فرعی بسیاری در نقاط دیگر بدن. ( البته 2 چاکرای برتر دیگر نیز در بالای سر وجود دارند که در مورد ماهیتشان اطلاعات زیادی گفته نشده. ) قیف های چرخان چاکرا ها در جهت عقربه های ساعت انرژی را به درون مرکز چاکرا و راس مخروط می مکند. چاکرا ها نقاطی انرژیک هستند و محلی که در ادامه برای مکان یافتن آن ها  در جسم معرفی معرفی خواهد شد، به هیچ وجه ماهیتی جسمی ندارند. چاکراهای فرعی زیادی در سراسر بدن وجود دارند که از چاکراهای اصلی سرچشمه می گیرند و مختصات برخی از آن ها را در شکل زیر می بینید. 720 میلیون نادی ( کانال انرژی ) در بدن وجود دارند. ما فعلا 3 کانال اصلی را معرفی می کنیم که بر دیگر کانال ها نظارت دارند. کانال اصلی انرژی ١- کانال سوشومنا (sushumna): این کانال  از پایین ترین چاکرا (شماره 1 ) شروع شده و به بالاترین چاکرا ( شماره 7 ) ختم می شود و از میان ستون فقرات و بصل النخاع بطور مستقیم عبور کرده و تا چاکرای فرق  سر می رود. سوشومنا کانال اصلی بدن بوده و بر تمام کانال های دیگر زیر مجموعه ای از این کانال می باشند. ٢- آیدا (ida): این کانال ،کانال سمت  چپ هست، که به نیروی ماه معروف بوده، از چاکرای ریشه شروع شده و با حرکات مارپیچ به چاکرای تاج  ختم می شود. ٣- پینگالا (pingala): این کانال، کانال سمت  راست هست، که به نیروی خورشید معروف بوده,  از چاکرای ریشه شروع شده و با حرکات مارپیچ و قرینه با کانال آیدا، به چاکرای تاج ختم می شود. ( دو کانال آیدا و پینگالا در زبان چینی به یین (yin) و یانگ (yang) معروفند ) نیروی خفته ی دالینی علاوه بر جریان الهی مرکز نیروی خفته ای در کالبد انسان وجود دارد که به دالینی ( KUNDALIN) مشهور است. این نیرو مانند یک ریسمان از مواد سوختی (ریسمان انرژِی) است که سه دو رو نیم به دور خودش پیچیده است  اغلب با سمبل یک مار خفته بیان می شود که به دور خود حلقه زده است. در حالت عادی خاموش بوده و غلافی به دور آن قرار دارد. مختصات آن 2 انگشت زیر آلت تناسلی، 2 انگشت بالای مقعد و چهار انگشت رو به داخل است. (درست روبروی نوک پایینی استخوان خاجی) این نیرو در آموزش های سنی یوگیست های هندی توسط استاد بیدار می شود اما ما در روش پیشنهادی خودمان، آن را توسط جریان هوشمند الهی در سلامت و امنیت کامل، بیدار و هدایت کرده و برای پاکسازی چاکرا ها و کانال های از آن استفاده می کنیم. نکته: چاکرا ها به هیچ وجه با فشار دادن، گرم کردن، ضربه زدن یا هر نوع عمل فیزیکی، فعال یا تحریک نمی شوند! بلکه مختصات های داده شده در کالبد های روانی قرار داشته و تنها با تمرینات تمرکزی و نیروهای روانی تحت تاثیر قرار می گیرند. تمرکز روی چاکرا ها یعنی توجه ذهنی بر چاکرا یا یکی از قیف های مرتبط با آن. (البته جای دقیق چاكرا را هیچوقت در ذهن خود تداعی نكنید چرا كه شاید اصلاً در آن قسمت شما چاكرایی ندارید! كه در این صورت ذهن شما شاید بر آن نقطه تاثیر منفی بگذارد) با این کار سرعت چرخش و مکش انرژی آن چاکرا بالا رفته, موانع موجود در کانال های مرتبط به تدریج برطرف شده و نهایتا زمانی که شدت جذب انرژی از یک حد آستانه بیشتر شد، چاکرا شکفته می شود. اما از آنجایی که توجه روی چاکراها در محل اصلیشان در وسط ستون فقرات و درون مغز سخت است، به تمرین کننده گفته می شود، فقط به چاكرای مربوطه فكر كند و تمركز بگیرد. معرفی چاکرا های اصلی  چاکرا های اصلی در امتداد ستون فقرات، از نوک استخوان خاجی تا فرق سر قرار دارند. هر قیف چرخان چاکرا های اصلی خود از تعدادی قیف های چرخان کوچکتری تشکیل شده است که همگی در جهت عقربه های ساعت می چرخند و انرژی را به قلب چاکرا وارد می کنند. هر گاه سرعت عبور انرژی در چاکرا از حد معینی بالا تر برود، یک رنگ خاص  در پرده ی ذهن شما و در آن نقطه ظاهر می شود و  اصطلاحا گفته می شود که چاکرا شکفته گردیده است ( بیدار شده است ). با بیدار سازی هر چاکرا یک سری توانایی های روانی انسان نیز بیدار می شوند. سمبل هر چاکرای اصلی یک گل نیلوفر، و گلبرگ های آن نشان دهنده ی تعداد مخروط های کوچک تشکیل دهنده ی آن چاکرا می باشند. درون مرکز گل، و روی هر گلبرگ یک لفظ سانسکریت نوشته می شود. این لفظ، مکتوب شده صوتی ( سیگنالی ) است که در اثر بیدار سازی، از چاکرا ساطع می شود. در برخی آموزش های باستانی یوگا برای کمک به بیدار سازی این توانایی ها، از تکرار این اذکار ( مانترا –  mantra)، در کنار دیگر تمریناتشان استفاده می کنند. هر کدام از چاکرا های اصلی توسط کانال های فرعی به نقاطی در دست ها و پا ها و مغز نیز متصل می شوند. 1- چاکرای مولادهارا (muladhara chakra) به چاکرای ریشه معروف بوده و به رنگ قرمز است. این چاکرا درست در نوک انتهایی استخوان خاجی قرار دارد. دهانه جلویی مخروط چرخان متصل به این چاکرا در ناحیه ای بین، 2 انگشت زیر اندام تناسلی و 2 انگشت بالای مقعد قرار دارد. از تجلیات این چاکرا، موارد زیر ذکر شده اند:  کنترل کردن عنصر خاک،  مهارت در فنون، مصونیت در برابر بیماری ها و کنترل کامل نَفس و ذهن.  2- چاکرای سوادهیستانا (swadhishthana chakra) به چاکرای جنسی هم مشهور است و در بالای استخوان خاجی قرار دارد. به رنگ نارنجی بوده و 6 گلبرگ دارد. دهانه ی جلویی مخروطِ چرخانِ متصل به این چاکرا روی استخوان بهم رسیده ی لگن در جلو بدن و بالای آلت تناسلی می باشد. از تجلیات این چاکرا، موارد زیر ذکر شده اند: کنترل کردن عنصر آب،  غرق نشدن در آب (غلبه بر آب)! درک مستقیم حقایق، رهایی از تصمیمات و احساسات غلط، دریافت قسمتی از عشق و ستایش نسبت به تمام زیبایی ها، غلبه بر ترس از مرگ و ورود به جهانی بدون ترس، و جذب انرژی حیات و ارسال آن به نقاط دیگر بدن.3- چاکرای مانی پورا  (manipura chakra) این چاکرا بالای مهره پنجم ستون فقرات بوده و به چاکرای نافی یا شبکه خورشیدی معروف است. به رنگ زرد بوده و 10 گلبرگ دارد. دهانه ی جلویی مخروطِ چرخانِ متصل به این چاکرا روی ناف می باشد. از تجلیات اصلی این چاکرا، موارد زیر ذکر شده اند: کنترل کردن عنصر آتش،  بدست آوردن نیروی تخریب و ساختن ( آفرینش )، آزادی از ناخوشی ها، غلبه بر آتش، روشن بینی و روشن شنوی. 4- چاکرای  آناهاتا (anahata chakra) به چاکرای قلب معروف بوده و بالای مهره ی یازدهم قرار دارد. به رنگ سبز بوده و 12 گلبرگ دارد. دهانه ی جلویی مخروطِ چرخانِ متصل به این چاکرا تقریبا روی قسمت پایین استخوان جناق سینه و جلوی قلب می باشد. از تجلیات اصلی این چاکرا، موارد زیر ذکر شده اند: کنترل کردن عنصر هوا،  غلبه بر جاذبه زمین و حرکت در هوا، بدست آوردن حکمت، فرزانگی و آزادگی، عشق به تمام عالم هستی. 5-  چاکرای ویشودهی (visuddha chakra) .


همسویی در ریکی فقط ایجاد یک تجارت است :

در اغلب سبک های ریکی، سمبل هایی دیده می شوند که کاربرد های مختلفی برای آنان ذکر شده است. اما حقیقتا سمبل ها هیچ خاصیتی ندارند و پایه گذار اصلی ریکی ( آقای usui shiki ryoho)، تنها از آن ها بعنوان ابزاری کمکی برای جلب توجه و تمرکز شاگردان کُند ذهن و دیرباور خود استفاده می کرده است. با اطمینان به شما می گویم که هیچ سمبلی از خود نیرویی نداشته و تنها یک نقاشی برای یادآوری درس های تئوری می باشد. تنها کاربرد سمبل ها، ی ذهن دیرباور انسان، و متمرکز کردن توجهش بر روی روندی است که در حال انجام می باشد . در مورد ابزاری مانند کریستال های مختلف، شمع، بخور، عود و ابزار فیزیکی از این دست، تنها ابزاری برای مبتدیان هستند، جهت تسریع روند پاکسازی و درمان، و تمرکز. این گفته بدین معنی نیست که این ابزار هیچ خاصیتی ندارند! بلکه مثلا سنگ ها، نمک های معدنی، آب، شعله ی شمع و هر خلقت دیگر، ابتدا به ساکن عبور دهنده ی محدوده ی مشخصی از  از فرکانس های نیروی الهی می باشند که مصارف درمانی نیز دارند. اما تمامی این ها ابزاری کمک آموزشی بوده و پس از مهارت یافتن در کانال شدن برای انرژی، تمامشان کنار گذاشته می شوند و در برابر قدرت یک انسان پاکسازی شده ، قدرت عبور دهی انرژی اشیاء ذکر شده بسیار ناچیز است. اتفاقا خودِ انسان است که می تواند اشیاء دیگر را پاکسازی و شارژ کرده، محدوده ی عبور دهی فرکانسی آن ها را تغییر دهد. با تحقیق مختصری پیرامون ریکی، متوجه خواهید شد که امروزه بالغ بر 500 سبک مختلف از ریکی معرفی شده و همچنان در حال افزایش است. این افراد فکر می کنند که نیروهای جدیدی را کشف کرده اند و سپس می خواهند طی روندهایی با عناوین مختلفی مثل، همسویی ( attunement )، راه اندازی ( initiation )، توانمند سازی (empowerment)، آن را به دیگران منتقل کنند. غافل از اینکه تمام این تجلیات در اثر بالا رفتن درصد پاکسازی کالبد ها و شکفته شدن چاکرا های خودشان  می باشد، که اجازه بیشتری به ظهور قابلیت های درونیشان می دهد. به همین دلیل، فردی هم که قرار است این توانایی به او منتقل شود، تا هنگامی که به همان درجه از پاکسازی کالبدی نرسیده باشد، نمی تواند تاثیرات آن را مشاهده کند. جالب تر از همه قانونی جعلی است که گفته می شود، همسویی ها باید از طرف یک استاد به نفر دیگری منتقل شود! یعنی شما برای اینکه بخواهید کانال جریان الهی شوید، نیاز دارید این خاصیت را از یک نفر دیگر دریافت کنید! این سخن بدین معنی است که نیروی الهی باید از یک انسان اجازه بگیرد تا به کسی منتقل بشود یا نشود و تحت کنترل انسان در آمده است! برای مثال آیا شما می توانید بپذیرید که اکسیژنی که اطراف شما وجود دارد، از یک  انسان اجازه بگیرد تا به درون شش های شما وارد بشود! شما می توانید خودتان با اراده ی خودتان،  نفستان را حبس کرده و یا نفس های عمیق بکشید، بدون اینکه از کسی اجازه بگیرید. آنوقت چطور انرژی الهی که برای آن هوشمندی مطلق ذکر می کنند، منوط بر اجازه ی یک انسان  می شود؟! نیرویی که در هر زمان و مکانی و در تمام کائنات جاریست! سوال دیگر این است که اولین بار،  بنیانگذار ریکی ( دکتر اوسویی )، را کسی همسو نکرده بود و خودش در اثر مراقبه و شکفته شدن اتفاقی چاکرای تاج , روش کانال شدن و مراقبه را آموخت! هدف از مطرح کردن این قانون تنها درست کردن یک تجارت بود که توسط اطرافیان و شاگردان دکتر اوسویی ایجاد شد. دکتر چوجیرو هایاشی (Dr. chujiro hayashi ) مراحل همسویی ریکی را اختراع کرد و خانم هاوایو تاکاتا  ( MRS. Havayo takata ) گرفتن شهریه را برای دریافت همسویی و آموزشی که در زمان اوسویی رایگان بود,  باب کرد. تمام انسان ها دارای کانال های انرژی هستند و جزوی از وجود هر انسانی است. همچنین تمام انسان ها با درصد های مختلف , توانایی انتقال انرژی را به دیگران دارند. چاكرا و لایه ها خلقت تمام کائنات از نیرویی سرچشمه می گیرد که ما آن را نیروی الهی نامیده و  معتقدیم که از ذات پروردگار سرچشمه می گیرد . این نیرو دارای قدرت مطلق می باشد. تمام آفرینش در حقیقت اشکال مختلفی از انرژی الهی می باشند که دارای کیفیت های مختلفی بوده, اما کمیت و کیفیت عبور دهی این انرژی در مخلوقات متفاوت است. ما انسان را بعنوان یک روح  تعریف می کنیم که جسم خاکی او بعنوان درونی ترین لایه  آن معرفی می شود. انسان دارای ٧ لایه کالبدی یا به اصطلاح ٧ لایه اصلی هاله (aura) می باشد. ما بیرونی ترین لایه را بعنوان لایه منحصر به فرد و ثابت برای هر انسان دانسته و بعنوان روح می شناسیم. روح هر فرد تنها لایه ی کالبد های اوست که قابل تعویض نمی باشد. ( امروزه در تمام دنیا وجود لایه های غیر فیزیکی به روش های مختلف علمی به اثبات رسیده و بحث در مورد اثبات آن ضروری نمی باشد ). انرژی الهی در کانال های معینی در هر لایه حرکت کرده و کیفیت کار آن لایه را مشخص می کند . لایه های شماره فرد ( 1-3-5-7 ) دارای قالبی ثابت و لایه های زوج ( 2-4-6 ) دارای قالبی سیال می باشند. هر چاکرای اصلی دارای 9 لایه می باشد.  چاکرا ها (chakra) مراکزی در سراسر هاله ها هستند که مانند یک پمپ انرژی , نیروی الهی را در سراسر کالبد های انسان به حرکت در می آوردند. در انسان ٧ چاکرای اصلی با ٧ لایه هاله متناظر هستند. ٧ چاکرای اصلی در امتداد ستون فقرات قرار دارند. هر چاکرا معمولا توسط یک حرکت گردابی شکل (مخروطی) اصلی که خود شامل مخروط های کوچکتری می شود, انرژی را به مرکز خود مکیده و از آنجا به درون کانال های مرتبط با خودش پمپاژ می کند. هر گونه گرفتگی کانل ها و عملکرد ناصحیح چاکرا ها نوعی بیماری به حساب آمده و باید درمان شود. یک انسان زمانی به قدرت های درونی خود دست پیدا می کند که بتواند هاله ها و  چاکراهای خود را کاملا پاکسازی کرده و بر چگونگی به کار گیری آن ها مسلط شود. هر چه پاکسازی انسان بیشتر شود, با قدرت روح نزدیک تر شده و میزان بیشتری از انرژی الهی را می تواند از خود عبور داده و هدایت کند. انسان به واسطه ی جریان انرژی الهی می تواند از نیروی خالق قدرت گرفته و کار های نامحدودی انجام دهد. تمام موجودات زنده دارای هاله و چاکرا می باشند. بعنوان مثال حتی کره ی زمین دارای چاکرا بوده و برای هر قسمتی از خلقت می توان یک هاله در نظر گرفت که برآیندی از هاله هایموجودات آن مجموعه می باشد. مانند هاله ی یک شهر, جنگل یا کوه، دسترسی به قدرت ها درونی برای هر انسانی میسر می باشد, به شرط اینکه عملیات پاکسازی کالبد و باز کردن کانال های انرژی را به درستی انجام دهد.


گانه چیست؟ انسان در بدو تولد با سیستمی به نام گانه پا به عرصه حیات مادی میگذارد. آگاهی در انسان موجب پیدایش درک میگردد :

 درک انسان مولد گانه های اوست و از آن موجب پیدایش و در دسترس قرار گرفتن یک کالبد و استفاده از آن می باشد که مختص به همان کالبد است. گانه ها عوامل حرکتی کالبد ها می باشند و کالبد ها حدود و ترقی روحی انسان و تعیین کننده جایگاه وی در جهان های بالا هستند. اشخاص به وسیله همان کالبد ها در جهان خاص خود وارد و در آن به ادامه ترقی خود می پردازند. انسان به گانه اول لایق جهان مادی و با گانه دوم و گانه سوم جهان سوم و با گانه چهارم جهان چهارم می باشد. ولی این دلیل قاطع بر این که چون شخصی چهارگانه است لایق جهان چهارم باشد نیست. شاید با وجود چهارگانه بودن دارای نواقصی باشد که باید برای حل آنها مدتی در جهان سوم یا دوم یا اول که جهان اول توقف داشته باشد. زمانی که روحی آماده میشود به جهان مادی پا بگذارد هر چند گانه که باشد یکی یا مقداری از گانه های او کسر می گردد. اگر شخصی چهارگانه ناقص باشد موقع ورود به جهان مادی به صورت فردی با 3 گانه کامل پا به عرصه حیات میگذارد. و اگر 3 سه گانه کامل باشد موقع ورود به جهان اول 3 گانه ناقص یا 2 گانه کامل می باشد. اکثریت انسان ها روی کرده زمین یک گانه بوده و حتی قریب به اتفاق آنان هنوز گانه اولشان نیز ناقص می باشد. و اینگونه افراد جز ماده چیز دیگری را درک نمیکنند. حتی اگر در علوم خاصی هم اطلاعات پیشترفته ای داشته باشند. سطوح روحی انسان بستگی به علم مادی وی ندارد بلکه رابطه مستقیم با درک او دارد به اینگونه افراد یک گانه ناقص یا یک گانه که 40 درصد یا 50 % درصد یا 92% درصد از گانه اولشان تکمیل شده میگویند(یک گانه 30/100 یا یک گانه 70/100 یا یک گانه 90/100 یا یک گانه کامل 100/100). وقتی شخصی گانه اول خود را 100% تکمیل نمود بر اثر درک خاصی که به آن انرژی پرشی به گانه دوم نیز گفته میشود به گانه دوم خود پرش می نماید این بدین مفهوم است که گانه اول صد در صد 100% تکمیل و چند درصدی از گانه دوم را پر نموده که به این اشخاص دو گانه گفته میشود. همین شرایط تا گانه سوم و از گانه سوم به گانه چهارم و الی آخر ادامه دارد. کمتر اشخاصی هستند در روی زمین که بتوانند گانه سومشان را تکمیل و وارد چهارمین گانه خود شوند و چند درصدی نیز از این افراد قادرند حتی آن را کامل نمایند یعنی نادر افرادی در هر جامعه میتوان پیدا کرد که چهارمین گانه آنها صد در صد تکمیل شده باشد. این افراد قابلیت رهبری(در علوم روحی و سایر موارد)را دارند و میتوانند در هر شرایطی به نحو مطلوب عمل نمایند. البته در جهان مادی (کره زمین) تا چهار گانه نیاز میباشد و گانه های بعدی در جهان های بعد تکمیل می گردد. ناگفته نماند انسان هایی که در سایر کرات آسمانی زندگی میکنند نسبت به محدوده زندگانی خود که از تمدن پیشترفته میلیون ها سال بهره جسته اند تا حدود گانه هفتم و هشتم نیز دارا هستند. ولی همین اشخاص اگر در کره زمین متولد بشوند باز دارای همان گانه 2 و 3 و حداکثر 4 چهار را خواهند داشت و این سیستم پیشترفته گانه آنها به علت تکامل در علوم مادی به دست آمده و اینان به خوبی همه چیز را یاد میگیرند و درک میکنند و دارای سطح هوشی بالاتر از 200 الی تا حد 900 الی 1000 نیز میباشد ولی تنها اشکالی که اینان دارند بعد چهارم روحی برای اینان قابل درک نبوده و ترقی آنها فقط در علوم مادی صورت گرفته است. البته سطوح گانه های اشخاص که در بدو تولد با خود همراه دارند مربوط به ترقی روحی می باشدکه قبلا به آن رسیده اند و این اشخاص همه گانه هایشان را نمیتوانند در این زندگی تکمیل نمایند. البته ترقی، بستگی تمام به حرکت شخص دارد ولی چون انسان ها اکثراً از علوم روحی و اینکه چه چیزی باعث ترقی روحی آنان میگردد بی بهره هستند. و عواملی که باعث رشد و ترقی گانه افراد می شود بیشتر از علومی سرچشمه میگیرد که تا کنون در بعد مادی وارد نگردیده و عموم و حتی خصوص نیز از آن بی بهره می باشند و همه با روندی که تا کنون پیشینیان طی نموده اند در این راه قدم میگذارند و به دلائلی تا کنون علوم خاصی در این رابطه به جهان مادی انتقال نیافته. ناگفته نماند که گانه ها دائم نسبت به محیط و شرایط یک فرد در حال تغیر میباشند. گاهی اوقات بر اثر تفکر غلط و حرکت منفی و همنشینی با افرادی که دارای گانه پایین تری هستند باعث تنزل گانه ها میگردد و گاهی نیز شخص تا مدتی توانایی و قابلیت با فردی یک گانه صحبت می نماید و سعی میکند درک خود را به او انتقال دهد چون حدود افکارش را با آگاهی او تطبیق می نماید یعنی از گانه اول خود استفاده میکند که باعث به وجود آمدن احساس سنگین و خستگی در فرد مورد بحث میکند ولی همان شخص یک گانه از احساس صحبت با فردی دارای گانه بالاتر احساس رضایت و خوشی می نماید. این دو نفر در سطح ارتعاشات روحی خود را با همدیگر هماهنگ نموده تا مفاهیم هم را بتوانند درک کنند.در برخورد هایی که یک بیننده با شخصی می نماید به وسیله دیدن گانه های فرد میتواند به سطوح فکری و سطح ارتعاش روحی وی پی ببرد. درجه گانه ها به صورت هاله ای از نور در بالای سر اشخاص دیده میشود که یک بیننده با مشاهده آنان ( البته با تمرین ) به میزان درجه گانه ها پی می برد. ولی برای بعضی از بیننده ها این سطوح گانه ها به صورت عددی می آید که به صورت الهامی یا نماد عددی ظاهر میشود. لازم به تذکر است که بیننده ومی ندارد که حتما شخصی را ببیند تا به گانه های او پی ببرد و از راه دور هم به همان اندازه میتواند برای وی گویا باشد. البته کسانی که از هیپنوتیزم استفاده میکنند از سوژه یا مدیوم هم برای دیدن این موارد میتوانند استفاده نمایند. فرق هیپنوتیزم و مدیومی با بینندگی به نسبت استفاده از سیستم های انرژی درونی انسان مربوط میگردد در هیپنونیزم از 2/3 انرژی مستطیل لول (معمولا در کتاب ها به آن چاکرای اول یا نیروگاه اول نیز گفته میشود) می توان استفاده کرد و در حالات مدیومی از باقی مانده 1/3 مستطیل اول و مستطیل انرژی دوم و سوم استفاده میشود. ولی در بینندگی استفاده از انرژی درونی انسان از مستطیل چهارم شروع و به هفتم ختم میگردد. بینندگی نوع عالی از سیستم است که در آینده تزدیک همه از آن استفاده خواهند نمود البته در بحث بینندگی در این مورد مطالبی جهت استفاده آمده است. کالبد اول که به وسیله گانه اول در دسترس ما قرار میگیرد در سمت راست و در جلو و کالبد دوم مربوط به گانه دوم در پشت سر او و مشابه به کالبد اول و کالبد سوم مربوط به گانه سوم در سمت چپ در جلو و کالبد چهارم مربوط به گانه عقلی در پشت سر کالبد سوم به صورت چرخشی دیده میشود. البته کالبد سوم مشابهتی با کالبد دوم دارد ولی اصلا به کالبد اول شبیه نیست و کالبد چهارم به صورت چرخی از انرژی عقلی مشاهده میگردد و برای آن تصویر نمیتوان مجسم کرد. کسانی که دارای گانه اول هستند فقط در ماده عمل میتمایند و افرادی که به گانه دوم وارد میشوند بعضی از تظاهرات علوم ماورای ماده در او به وقوع میپیوندد که در اختیار وی نبوده و قادر به کنترل آن نمیباشد و این تظاهرات ماورایی ماده نسیت به قدرت روحی او صورت می گیرد (مانند خروج با کالبد های روحی تله پاتی-روشن بینی-آینده نگری و فهم بعضی از موارد). ولی شخصی که به گانه سوم پا میکذارد کم کم به تظاهرات ماورای مادی بیشتری دسترسی پیدا میکند که شامل موارد گوناگونی میشود ولی با این حال اینگونه افراد هم آگاهانه به طور کامل قادر به کنترل و در اختیار گرفتن موارد مذکود نمی باشند و چند درصدی برای اینان قابل کنترل است و حالا کی و چگونه انجام میگیرد معلوم نیست و از حدود اختیارات وی خارج است و توسط ناخودآگاهی او تنظیم و کنترل میگردد. شخصی که وارد چهارمین گانه خود بشود میتواند عوامل انرژی و عملکرد روحی خود را کم کم با تکمیل گانه چهارم در اختیار خود بگیرد و نسبتاً با قدرت روحی خود در زمان هایی که می خواهد از آن انرژی استفاده به عمل بیاورد. ولی با این حال افرادی با گانه های بالا مانند 2 و 3 و حتی چهار نیز دیده میشود که با وجود چهارگانه بودن در حد یک فرد یک گانه عمل می نمایند و این یک نقص است. در آفرینش همیشه استثناهایی وجود دارد و بعضی اشخاص که به صورت نادر می توانند مجود داشته باشند که دارای گانه چهارم به بالاتر تا هشتم و حتی بالاتر هستند. به اینگونه افراد ناشناخته گفته میشود. ناشناخته ها چه خود آگاه و چه ناخودآگاه از وجود گانه ها اطلاع داشته باشند یا نداشته باشند فرقی نمیکند. حدود اختیارات اینها بستگی تام به میزان حرکت روحی و قدرت روحی و ذات و جوهر روحی اینان دارد. وجود گانه هفتم و هشتم در سیارات در سطوح عالی به صورت گسترده وجود دارد. این اشخاص انسان های ماورای روحی بوده و واقعا در نوع خود بی نظیر می باشند. به این گونه افراد ناشناخته گفته میشود. یعنی اگر تمامی انسان های روی زمین و حتی کرات آسمانی که مملو از موجودات هوشمند هستند و تمامی موجودات هوشمند جهان اعلم از جن و پری و سایر موجودات که برای ما ناشناخته هستند جمع بشوند قادر نیستند به ناشناخته ها وارد گردند البته به ناشناخته هایی که از طرف قانون بوده و دارای انرژی قانون هستند میتون ناشناختنی هم گفت. اما تعدادی از افراد در روی زمین نیز وجود دارد که به اینها نیز ناشناخته گفته میشود. ناشناخته بودن آنها نسبی و به نسبت هم می باشد کسانی که به مراتب عالی انرژی دست یافته اند ناشناخته هستند و افرادی که پایین تر از آنها بوده و از انرژی کمتری بهره جسته اند قادر به شناخت آنها نیستند معمولاً به اینگونه افراد نیز ناشناخته گفته میشود و اینان فقط توسط افراد ناشناخته بالاتر از خود به شاخه شناخته تبدیل میگردند نه افراد با پایین تر از خود. افراد ناشناختنی برای ماموریت هایی که از طرف قانون پا به جهان مادی میگذارند اینان شاید به ظاهر امر چیزی نباشند و در بین مردم از نظر ظاهر فرقی با همدیگر ندارند ولی وقتی مراحل حرکت به مرحله های سخت می رسد اینان جوهر های خود را به بیرون می دهند. انسان های ناشناختنی حدود عملیاتشان از حدود عملیات اینگونه افراد بالاتر میباشد یعنی اینان قادرند علومی را که تا کنون کسی نتوانسته به جهان مادی انتقال دهد به ماده انتقال دهند. که این خود مشیئت الهی است و این علوم از دانش های معلق است و وقتی که زمانشان فرا رسید به امر خداوند به جهان مادی انتقال می یابد. هر وقت که خداوند انسان را در مقام پذیرش این علوم ببیند از رحمت خویش عنایت می فرماید.

نادیها انسان چیزی بیشتر از توده‎ای عصب، ماهیچه، استخوان و خون است :

در بدن ما مراکز نامریی انرژی و مجاری متافیزیکی انرژی وجود دارند، که به ترتیب چاکرا» و نادی» گفته می‎شوند. نادی‎ها ساختارهایی در بُعد ماورایی انسان می‎باشند که در حد واسط چاکراها و سیستم عصبی قرار گرفته‎اند. بدین معنی که انرژی‌های ماورایی ورودی به چاکراها، توسط نادی‎ها به گونه‎ای تغییر و تبدیل می‎یابد، تا بتواند به سیستم عصبی منتقل شود. در واقع نادی‎ها با تغییر طول موج و فرکانسِ انرژی‌های مذکور، آنها را به بُعد فیزیکی نزدیک می‎کنند، تا سیستم عصبی بتواند آنها را دریافت کند. به اعتقاد برخی از متافیزیسین‎ها در بدن انسان هفتاد و دو هزار نادی وجود دارد که چهارده‌تای آنها اصلی هستند. مهم‌ترین نادی‎های بدن انسان، سه نادی آیدا»، پینگالا» و ساشومنا» هستند. این سه نادی از انتهای ستون فقرات تا ساقه مغز امتداد دارند. ساشومنا در مرکز ستون فقرات مستقیماً به طرف بالا امتداد دارد. این نادی بر کانال مرکزی نخاع منطبق است. آیدا و پینگالا در اطراف نخاع در جهت‎های مخالف با هم تقاطع دارند و به همین حالت در هم تنیده شده، تا بـالاترین قسمت ستون فقرات ادامـه می‎یابند. در نقـاط تقاطع آیدا و پینگالا چـاکراهای اصلی قرار دارند. همه‌ی سیستم‎هـای روحی دارای جنبه‎های فیزیکی در جسم ما هستند، این نادی‎ها معادل‌های روحی سیستم‎های عصبی سمپاتیک و پاراسمپاتیک می‎باشند. این اعصاب فعالیت‌های غیرارادی کالبد فیزیکی مانند ضربان قلب، هضم غذا، ترشح غدد و حرکات دودی را کنترل می‎کند. به‌طور کلی سیستم پاراسمپاتیک بر این فعالیت‌ها اثر بازدارنده دارد و متابولیسم را کُند می‎کند. درحالی‌که سیستم سمپاتیک بر این فعالیت‌ها اثر تحریکی داشته، سرعت آنها را بالا می‎برد. به عبارت بهتر سمپاتیک در شرایط غیر طبیعی، در بحران‌ها و استرس‌ها، بدن را برای مقابله با آن بحران آماده می‌کند، در این حالت وضعیت بدن به گونه‌ای تغییر می‌کند، تا بتواند آن بحران را تحمل کند. بعد از برطرف شدن بحران پاراسمپاتیک بدن را به حالت عادی و معمولی برمی‌گرداند. برای مثال در هنگام استرس با فعال شدن سمپاتیک ضربان قلب، سرعت تنفس، گردش خون و فعالیت سیستم عصبی افزایش می‌یابد. اما در همین حال فعالیت دستگاه گوارش از جمله حرکات معده و روده و ترشح بزاق کاهش پیدا می‌کند. نادی آیدا در ارتباط با سیستم عصبی پاراسمپاتیک عمل می‎کند و عملکرد نادی پینگالا در ارتباط با سیستم عصبی سمپاتیک است. این سه نادی مهم از طریق سوراخ‎های بینی با تنفس (دم و بازدم) در ارتباط هستند. هنگامی که تنفس از طریق سوراخ سمت چپ بینی انجام می‎گیرد، نادی آیدا فعال است، در این حالت انسان برای کارهای فکری و ذهنی آمادگی دارد. وقتی نادی آیدا فعال‎تر است با کاهش سرعت متابولیسم، اثر سرد کننده بر بدن می‎گذارد. هنگامی‎ که تنفس از طریق سوراخ سمت راست بینی انجام می‎گیرد نادی پینگالا فعال است، در این حالت انسان سرشار از نیروی فیزیکی است و برای فعالیت جسمانی آمادگی دارد. در این حالت با بالا رفتن متابولیسم، بر بدن اثر گرم کننده‎ای اعمال می‎شود. پس پینگالا با جنبه‌ی فیزیکی و آیدا با جنبه‌ی ذهنی وجود انسان در ارتباط است. آیدا اثر خنک کننده و پینگالا اثر گرم کننده دارد. خوابیدن به پهلوی راست سبب می‌شود که با تغییر تدریجی در وضعیت تنفس، مجرای سمت راست بینی تقریباً مسدود شده و تنفس از مجرای سمت چپ صورت گیرد. بدین‌ترتیب با تنفس از مجرای چپ، نیروهای ذهنی و ماورایی انسان تحریک و فعال می‌شود. خوابیدن به پهلوی چپ باعث شده که مجرای سمت چپ تقریباً مسدود شده و تنفس از مجرای راست انجام شود، در این حالت نیروهای فیزیکی و جسمی انسان تحریک و فعال می‌شود. به یاد بیاورید که انسان دارای دو بخش فیزیکی و متافیزیکی است که بخش ماورایی او بزرگ‌تر و مهم‌تر است و نیاز به توجه بیشتری دارد. پس خوابیدن به پهلوی راست با فعال کردن بخش ماورایی انسان ، فواید و محاسن عدیده‌ای خواهد داشت. حتماً اطلاع دارید که در دین مبین اسلام خوابیدن به پهلوی راست مستحب و خوابیدن به پهلوی چپ مکروه است. این دستور دینی دارای اسرار فراوانی است که با یکی از موارد آن در بالا آشنا شدید. موارد مذکور در بالا از کشفیات مؤلف این کتاب می‌باشد که در مرحله‌ی تئوری است. در اکثر افراد یک چرخه‌ی روزانه‌ی فعالیت متناوب آیدا و پینگالا وجود دارد و هر چرخه بین یک تا چهار ساعت ادامه دارد. در افراد متعادل در طول شبانه‎روز جریانی برابر از هر دو برقرار است. تغییرات چرخه‌ی روزانه‌ی فعالیت متناوب آیدا و پینگالا به عملکرد جسمی، روانی و روحی مربوط است. در افراد بیمار یا دچار آشفتگی‌های ذهنی این سیستم به کلی فاقد تعادل است، در افراد عصبی و مضطرب سوراخ طرف راست بینی همیشه بازتر است، و در افراد به شدت افسرده در سوراخ طرف چپ بینی جریان هوای بیشتری برقرار است. ارتباط بین تنفس، ذهن و کالبد روحی توسط پیاز بویایی و سیستم لیمبیک در مغز که با غده‌ی پینه‎آل در ارتباط است، برقرار می‎شود. پیاز بویایی که ارگان مربوط به حس بویایی نیز است، حس می‎کند که در کدام سوراخ بینی جریان برقرار است و این اطلاعات را به بقیه‌ی مغز نیز منتقل می‎کند. پیاز بویایی، ارگان بسیار پیچیده‎ای با هزاران ارتباط عصبی است که با همه‌ی قسمت‌های سیستم عصبی در ارتباط می‌‌‌باشد و عصب شناسان هنوز نتوانسته‎اند کاربردی برای آنها بیابند. پیاز بویایی دارای دو لُب است که هر یک مستقیماً بالای یکی از دو مجرای بینی قرار دارد.

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

isquomura بزرگ ترین بسته های آموزشی اشتغال زایی و کسب درآمد Pearl's info وبسایت رسمی وحید هاشمی battsmolkelbband raibligviecap کافی نت & خدمات کامپیوتری وحید مسجد کبود تبریز franininin جهت مشاوره در خرید و ساخت هرگونه کوادکوپتر با شماره: 09032523988 تماس بگیرید. مؤسسة المعلم